نشانه‌شناسی یک پیام تسلیت

به گمانم تحلیل صرفی و نحوی (آن‌طور که در سمیوتیک بکار می‌رود و نه دستور زبان عربی) پیام آقای خامنه‌ای برای درگذشت #هاشمی فقید (http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=35364) نه فقط حاوی پیام‌های سیاسی خاصی است بلکه در شناخت منشِ سیاسی و تا حدودی شخصیِ فرستنده پیام هم موثر است. برای ایرانیان پیگیر مسایل سیاسی سال‌های اخیر لحن این پیام یادآور همان پیامی است که رهبر ایران برای درگذشت آقای منتظری صادر کرد. همان منتظری که «فلان آدم بیچاره و مفلوک» توصیف شده (http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2860) و آشکار مورد نفرت و فشار قرار گرفته بود.

گویی انتخاب توصیف‌های «رفیق دیرین، و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی، و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی» در جواب «نامه‌ بی‌سلام» هاشمی در خرداد ۸۸ نوشته شده است. آنجایی که او خود را «دوست، همراه، و هم سنگر دیروز، امروز و فردا»ی «مقام معظم رهبری آیت‌الله خامنه‌ای زیده عزّه» خوانده بود.
هاشمی اما در این پیام نه «آیت‌الله» (لقبی که بعد از آیت‌اللهی و مرجعیت یک‌شبه آقای خامنه‌ای اندک اندک و بی‌شک با موافقت رهبر تازه برای هاشمی بکار رفت و جا افتاد) که «حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ» است. یادآور لقب‌هایی که آقای خمینی – که هر چه بود و نبود، بی‌شک آیت‌اللهی طراز اول بود- گاهی برای سرجای‌خودنشاندنِ کسانی که در سودای اجتهاد و مرجعیت زیاده بلندپرواز بودند در احکامش بکار می‌برد.

در متن پیام به «فقدان همرزم و همگامی که سابقه‌ی همکاری و آغاز همدلی و همکاری با وی به پنجاه و نه سال تمام می‌رسد» اشاره می‌شود. تاکیدی بر همطراز بودن سوابق طولانی همسطح با کسی که در میان روحانیان مبارز طرفدار آیت‌الله خمینی – دست کم آنها که زنده‌اند و مناصب عالی دارند- هیچ همسطحی نداشت. گویی آن روحانی جوان و کمترشناخته شده از مشهد که بخاطر گرایش‌های روشنفکری‌اش در حوزه تحویل گرفته نمی‌شد را هاشمی نبود که اوایل انقلاب با تکیه بر نفوذ سیاسی‌اش و جایگاه بسیار ویژه‌اش نزد «امام امت» برکشید و به شورای انقلاب آورد و زمینه‌ساز حضورش در سطوح بالای حکومت تازه شد. همچنان که انگار نه انگار که همین «حجت‌الاسلام و المسلمین» نبود که در تابستان سال ۶۸ شخصا جا افتادن لقب «آیت‌الله» را برای کسی که تا چند هفته پیش حجت‌الاسلام بود در رسانه‌ها دنبال و مدیریت می‌کرد. کسی که آنقدر مهم و پرنفوذ بود که ریاست مجلس خبرگان با آن همه آیت‌الله جا افتاده را بدست گرفت و نقل خاطره‌ای از «اَمام» کمک بزرگی به رهبر شدن «آقای خامنه‌ای» کرد.

در پیام از ذکر، یا بهتر بگوییم تاکید بر «اختلاف نظرها و اجتهادهای متفاوت» چشمپوشی نشده است. تو گویی همچنان نماز آخرین جمعه خرداد ۸۸ برپاست و «رهبر فرزانه انقلاب» لازم می‌بیند حتی با نزدیک کردن نظرش به شخصی در حد و اندازه و سوابق احمدی‌نژاد، تاکید کند که با شخصی در حد و اندازه و سوابق هاشمی اختلاف و تنافرِ نظر دارد. هاشمی‌ای که اندکی قبل هشدار داده بود که «سر چشمه شاید گرفتن به بیل ، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل» (http://www.fardanews.com/fa/news/84686/).

پیام حاوی تهاجم و تهدید هم هست. دست کم نسبت به «خناسانی که در سالهای اخیر با شدّت و جدیت در پی بهره‌برداری از تفاوتهای نظری» بین این دو بوده‌اند. کسانی که «وسوسه» می‌کرده‌اند. اصطلاحی قرآنی و خطابی از “الله” به “رسول‌الله”. بالاخره اگر خناسان وسوسه‌گری بوده‌اند که می‌توانسته‌اند چنان برای پیامبر اسلام مزاحمت ایجاد کنند که از شرشان به خدا پناه می‌بایست برد، ممکن است نظایرآنها برای “ولایت فقیه” هم بتوانند (احتمالا پیش از حصر)! اما آنها ناموفق بوده‌اند و نتوانسته‌اند «در محبت شخصی عمیق او» نسبت به آقای خامنه‌ای خللی وارد کنند. اگر بتوان اصطلاح “هوشمندی” را برای نوشتن پیامی در این سطح بکار برد بی‌شک نقل قول اخیر هوشمندانه است: آن فقید بالاخره هر چه بود اینقدر سعید بود که از نعمت و برکتِ ارادت و محبت شخصی به ما بی‌نصیب نبود. از احساس ما به او بگذریم.

تمجیدهایی هم که از «مبارز قدیمی» درگذشته می‌شود مربوطه به «سوابق» و «آن سالها» است، همچنان که به «هوش وافر و صمیمیت کم‌نظیر او [صرفا] در آن سالها» اشاره می‌شود و نه در سال‌های اخیر. «مسئولیتهای خطیر در دفاع مقدس و ریاست مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان» مفید بوده‌ و قابل ذکرند، یعنی تا قبل از به رهبری رسیدن آقای خامنه‌ای، و مجموعِ بعدی‌ها، حتی هشت سال ریاست‌جمهوری‌ هاشمی کم‌اهمیت‌تر از آنکه حتی نام برده و «و غیره» حساب می‌شوند. تازه “ملاک حال فعلی افراد است” و اگر کسی با همه آن سوابق اصرار بر «خواص بی‌بصیرت» شدن داشت می‌توان امامت نماز جمعه را از او گرفت، تریبون‌ها را در اختیار فحاشانش گذاشت و حتی در واکنش به انتشارحمله و رکیک‌ترین ناسزاهای جنسی به دخترش و خودش، «جوانان با اخلاص، مؤمن و خوب» را حامیانه نصیحت (http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=11620) و دخترش را زندانی کرد.
بالاخره بزرگواری ایجاب می‌کند که حتی در پیام‌های تسلیت گزنده هم به سوابق افراد اشاره شود؛ چنان که پیشتر هم در پیامی برای درگذشت آیت‌الله منتظری یادآوری شده بود که «دورانی طولانی از زندگی آن مرحوم در خدمت نهضت امام راحل عظیم‌الشأن گذشت و ایشان مجاهدات زیادی انجام داده و سختی‌های زیادی در این راه تحمل کردند.» (http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=8534)

اینکه «با فقدان هاشمی» تسلیت‌گوینده «هیچ شخصیت دیگری را» نمی‌شناسد «که تجربه‌ای مشترک و چنین درازمدت را با او در نشیب و فرازهای این دوران تاریخ‌ساز به یاد داشته» باشد هم در واقع بیش از آنکه اعتباری به تازه‌درگذشته بدهد به صادرکننده‌ پیام می‌دهد: یادم نمی‌آید کسی به اندازه او اعتبار و افتخار همراهی با اینجانب که در فراز و نشیب‌های این دوران تاریخ‌سازی کردیم را داشته باشد.

در انتهای نامه به عربی برای ما و او غفران الهی طلب شده اما پیشتر از آن به فارسی برای او که «در محضر محاسبه‌ی الهی با پرونده‌ئی مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون قرار دارد» طلب «غفران و رحمت و عفو الهی» شده است. پرونده‌ای که صرفا مشحون از تلاش و فعالیت گوناگون باشد (یعنی حالتی که برای هر انسان “پرتلاشی” ثابت است) بسیار بعید است برای کسی که پیام تسلیت می‌فرستد –و طبعا آن را ملایم‌تر و همدلانه‌تر می‌نویسد– پرونده یکسره مثبتی باشد. کاملا درست است که هر کس در کارنامه اعمالش نقاط مثبت و منفی دارد اما در پیام‌های یکسره مثبتی که آقای خامنه‌ای برای درگذشت روحانیون و مسوولان ارشد نظام صادر می‌کند (از جمله در پیام ستایش‌آمیز برای لاجوردی http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=2898) خبری از این خاکستری دیدن نیست. این بخش نیز بیش از هرچیز یادآور آن جمله تاریخی برای درگذشت منتظری است که گویی واجب دیده شده بود که در متن پیامی کوتاه یادآوری شود «در اواخر دوران حیات مبارک امام راحل امتحانی دشوار و خطیر، پیش آمد که از خداوند متعال میخواهم آن را با پوشش مغفرت و رحمت خویش بپوشاند و ابتلائات دنیوی را کفاره‌ی آن قرار دهد.»

در مجموع، این پیام تسلیت رنگ و بویی از پیام تسلیت برای یک روحانی عالی‌مقام ندارد و در “کانتکست حوزوی/شیعی”، و نیز در قیاس با پیامهای تسلیت رهبر ایران، هیچ احترام ویژه‌ای برای درگذشته قایل نیست مگر بخاطر سوابق مبارزاتی، رفاقت دیرین، و هوش و مجاهدت‌های سالهای دور‌. پیامی‌ست برای درگذشت یک همکار محترم قدیمی که زمانی کارهای مهمی کرده، همواره محبت و ارادتی [یک‌طرفه] به فرستنده‌ پیام داشته و رفاقتی که هنوز «به کلی» محو نشده بوده؛ آنهم با تاکید بر اختلاف‌ نظرهای عمیق سال‌های اخیر.

0 Points


2 thoughts on “نشانه‌شناسی یک پیام تسلیت”

  1. راستین گفت:

    سلام، الان چند ساعتی هست که مشغول خوندن مطالب وبلاگتون و اطلاعاتی دیگه از شما در سایت های دیگه هستم. بسیار لذت بردم. من کلن از کسی که بررسی (هر موضوعی) رو جدی، علمی، عملی و دقیق انجام میده خوشم میاد و از اشخاصی مثل آقای رنانی که القاب دانشگاهی رو یدک میکشن ولی ذره ای علمی رفتار نمیکنن متنفرم. شما بطور واضحی پژوهش عمیقی در طنز ایرانی داشتین و نظراتتون درباره جک های قومیتی (ترکی) که من در رادیو فردا خواندم کاملل دقیق و پژوهش شده است، برعکس نظرات رنانی. ( من در حال حاضر دانشجو هستم و در تبریز ساکن هستم ولی اهل جنوبم). ای کاش حاصل پژوهش ها و تحلیل های شخصیتون رو نه فقط درباره طنز بلکه درباره جامعه فعلی ایران در کتابی ارائه کنید. یعنی با مثال آوردن از طنزهای روزمره و اتفاقات جامعه ایرانی، لایه های عمیق تر قضیه رو تحلیل کنید (البته نه به شکلی که به قول خودتون در چی چی نیوزها این روزها انجام میشه) پایدار و سرافراز باشید جناب فرجامی، و معذرت بابت زیاد شدن حجم کامنت.

  2. ا.م گفت:

    عالی و دقیق بود. هم واقعیت بود هم خیلی خنده دار. ممنون
    کلی خندیدم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *