دستهبندی نشده آمدم که آمدم! اکتبر 15, 2005 admin 2 دیدگاه عجالتا برگشتم. بيمار… معرفت ايجاب ميكند تلفن بزني و حالم را بپرسي!
سلام بر تو: خبر نداشتم که مریضی امروز فهمیدم امیدوارم بهتر شده باشی یه بنده خدائی خودشو انداخت تو ارتباط ماها که سابقه مفیدی در به هم زدن جمع های دوستانه داره تا حالا هم که موفق شده ما بقیش دست خود ماست پاسخ
عزيز جان ما زنگ زديم و گويا تلفن سرکار عوض شده يا مشکلات دارد. تلفن صحيح را ايميل نما.
سلام بر تو:
خبر نداشتم که مریضی امروز فهمیدم امیدوارم بهتر شده باشی یه بنده خدائی خودشو انداخت تو ارتباط ماها که سابقه مفیدی در به هم زدن جمع های دوستانه داره تا حالا هم که موفق شده ما بقیش دست خود ماست