اين كه مي‌فرماد دود از كنده بلند مي‌شود، لابد يك چيزي مي‌دانسته. نمونه همين سلمان خان جريري، اول بلاگر كل وبلاگستان كه سر ماجراي فيلم 300 (فيلمي كه لشكريان خشايارشا را مشتي وحشي نشان داده) و بمب گوگلي‌اي كه رفقا مي خواهند برايش بسازند، خيلي خوب، خيلي مودبانه، خيلي منطقي و خيلي خيلي‌هاي ديگر، شيلنگ برداشته به كل ماجرا. مطلبش را از وبلاگ خودش بخوانيد.

راستش من هم مي‌خواستم براي راپورت اين هفته‌ام كه به اين ماجرا پرداخته‌ام، كنايه‌اي بزنم و بگويم "بالام جان! حالا درست كه هاليوودي‌ها پيازداغ همه چيز را زياد مي‌كنند، ولي خوبه خودتان مي‌گوييد لشكر خشايار كه به يونان حمله كرده بوده…" ولي ياد ماجراي ملكه شهرنوش و آن بلايايي كه سرم آمد افتادم و صلوات فرستادم!

حالا اين تيكه سلمان را ببينيد كه الحق تركمون زده به كل ماجرا و طنز نابي دارد كه تحسين برانگيز است:

بياييد يک مساله را کاملا روشن ببينيم. مشکل ما با فيلم 300، نشان دادن چهره ای نادرست از نژاد ايرانی و خشايارشا و سربازانش نيست. اگر فيلم ديگری همين امروز به جای "چهره ای نادرست" از خشايارشا و سپاهش، "چهره ای درست" از نادرشاه و سپاهش و قتل عام و کشتار هزاران نفر در کشورگشايی اش به هند و غارت منابع و به غنيمت گرفتن تخت طاووس و کوه نور و دريای نور نشان می داد، با ديدن آن همه خشونت از پادشاهی ايرانی، به همين اندازه از لحاظ تبار و نژاد دچار سرخوردگی می شديم. مشکل امروز ما با 300، مشکل حقيقت نيست …

0 Points


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *