سهراب: مامانی نمازتو خوندی؟
مامانی (مادربزرگ سهراب): آره… الهی قربون پسرم برم. چقدر…
سهراب: (خودش را به زمین پرت می کند و گریه کنان فریاد می زند) چرا یواشکی خوندی؟… می خواستم بیام سر نماز اذیتت کنم… اعصابمو خورد می کنید شماها!

0 Points


3 thoughts on “سوتفاهم”

  1. من کلی با این سهراب حال می‌کنم و به شدت درکت می‌کنم داداشمم یه موجود توی این مایه‌ها داره

  2. ناشناس گفت:

    May God bless you child who is so much similar to his father! Halaal-zaadeh

  3. زیتون گفت:

    :))) راست می‌گه بچه‌م

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *