خواب هایی که محمود می بیند
ژوئن 15, 2008
برای ثبت در تاریخ شخصیام این را مینویسم.
چند ساعت پیش، یعنی در اواخر شب اول اردیبهشت ماه جلالی، در مکاشفهای کاملا عقلانی و غیرعرفانی، گرهی که نزدیک به سه سال بود ذهنم را درگیر خود کردهبود، شروع به باز شدن کرد. نوشتماش. همهاش روی یک برگ کاغذ. آنقدر خوشحال و هیجان زدهام که نمیتوانم بخوابم. مساله کاملا حرفهای و کاریست اما برای من رسیدن به این لحظه خیلی مهم بود. حتما برایتان رونماییاش میکنم. شاید یکی دو ماه دیگر.
الان ساعت 3 صبح است.
تو به روح اعتقاد داری
برو بخواب نصفه شبی واااایی 😉
سلام
وبلاگ طنز – ستون پنجم
http://www.soton5.iranblog.com & http://www.soton5.mahblog.com
ان شاالله كه خير است… 🙂
سلام دوست عزیز!
قلمی موجز و تأثیرگذار و قشنگترین وبلاگ رو داری از این بابت بهت تبریک میگم.
اگر هم وقت داشتی مسافر هم با نیمه پر لیوان به روزه و منتظر حضور گرم شما! خوشحال میشم به دیدنم بیای.
پایدار باشی.
یاحق![گل][بدرود]
سلام جناب فرجامی عزیز …
لینکتان را اضافه کردیم که منبعد بیشتر مزاحم اوقات شریف قلمیجاتتان بشویم !
اما سواتمان به پیدا کردن آدرس آر اس اس سایتتان قد نداد که در گوگل ریدرمان هم بیفزائیمتان افزودنی !