چندیست که مشهدم. چند شب پیش با یاسر میردامادی و هاشم مروارید (که هردو ساکن مشهدند) قرار گذاشتیم برویم منزل یکی از پژوهشگران مشهدی. البته ایشان اصالتا اصفهانی است ولی فعلا ساکن مشهد است و چند کار مهم و بزرگ در این شهر کرده است که یکی از آنها راه اندازی مرکز پژوهشهای کلامی بوده است و ضمنا حق استادی هم بر گردن خیلی از ماها دارد. طبق عادت مالوف جناب یاسر خان چهل دقیقه ای تاخیر داشت و پس از شنیدن کلماتی چارواداری از بنده (که علی آقای معظمی با تمام کوششی که در یادگیری این کلمات و کاربرد آن در وبلاگش می کند، عمراً بتواند مثل آنها تولید کند!) دو نفری با هم سر قرار با هاشم (علی صدایش می کنند) رفتیم. این جناب علی آقا (هاشم مینویسندش!) را من برای بار اول بود که حضورا می دیدم و تا قبل از این فقط الکترونیکاً(!) با هم اختلاط کرده بودیم. خیلی ماه تر از آن چیزی بود که گمانش را می کردم ( برعکس یاسر که اولین بار که دیده بودمش واقعا برایم دافعه داشت!) و به دلم چسبید. با هم رفتیم خدمت آقای ط. (Copy right for Mr. Shariatmadari!) . صحبت از هر دری رفت، از مجاهدین خلق تا ملا صدرا! که ذکر همه اش مثنوی هفتاد صفحه اچ تی ام ال می شود! اما ذکر یک ماجرا از آن شب شاید خالی از لطف نباشد:


یک جایی به شوخی از دهان من پرید “ای آقا شما عجب موضع صدرایی دارید” که ایشان برآشفت و به تلویح و گاه به تصریح فرمود که شما که همه آثار ملا را نخوانده ای حق چنین انتزاعی را نداری. عرض کردم که “منظورم فلان لحن صدراست که در “شواهد” مشهود است و منظورم نکته فنی نبوده است ” و باز ایشان بر همان موضع پای فشرد که یا نباید در مورد چیزی سخن گفت و یا احاطه کافی باید به آن داشت.
بحث در جایی دیگر رسید به مجاهدین خلق از جهت آوردن شاهدی برای مثال این ادعا که “ایدئولوژی با سکس مشکل دارد”. ایشان باز برافروخت که آخر شما چه مطالعه ای دارید نسبت به آنها؟ جسارتا عرض کردیم که اولا حکم کلی ندادیم و ثانیا هر کدام چندین مقاله و کتاب معتبر راجع به آنها خوانده ایم و نام هم بردیم. آقای ط. باز کوتاه نیامد و اصرار کرد که باید همه کتابهای آن زمینه را خواند و علاوه بر اینها با آنها دمخور بود و… .
و حالا قسمت شیرین ماجرا:
در جایی از گفتگوهای آن شب، آقای ط. و دوستان پیشنهاد تغییراتی در سایت را داشتند که خودم هم موافق بودم، اما آن را منوط کردم به موافقت بچه های فنی و گفتم تغییرات گرچه امکانپذیرند اما چندان هم ساده نیستند. در اینجا آقای ط. اصرار داشتند که مساله (مساله نرم افزاری مربوط به تنظیمات ام تی و کدنویسی اچ تی ام ال) چندان مهم و پیچیده نیست و راهکار هم می دادند که می توان صرفا با جایگزین کردن اسامی وبلاگها مشکل را حل کرد!
توضیح واضحات: بسی بعید است آقای ط. حتی برنامه نویسی پاسکال هم بلد باشد!!!
توضیح ضروری: ماجرای فوق هیچ دخلی به فضل و کمالات استاد ندارد. ایشان قرار است (اگر از این نوشته نرنجند) هر از چندی در دبش بنویسند و خودتان خواهید دید آقای ط. چه گوهر گرانبهایی هستند. (هر چند که مثل ما ایرانی هستند و گه گاهی ممکن است افعال و گفتاری نظیر آنچه ذکرش رفت از ایشان صادر شود!)
پرسش ضروری: به نظر شما، من دارم نامردی می کنم که یک ماجرای خصوصی رو اینجا می نویسم؟

0 Points


7 thoughts on “یک کم خودمونی، یک کم نامردی!”

  1. yaser گفت:

    نه خوب کاری می کنی چون وقتی آقای ط در مورد برنامه نویسی این قدر راحت سخن گفت من هم به نظرم همین آمد که ایشان در زمینه ای که تخصص ندارد دارد خیلیراحت نظر می دهد کاری که خودش همه زا از آن تحذیر می دهد و خددش هم انصافا مک و بیش رعایت می کند. حالا ما دافعه داشتیم ها؟ ای بی معرفت

  2. alidoost گفت:

    درود بر اقای فرجامی . بسیار دوست دارم از نزدیک با شما اشنا شوم . الان که در مشهدید ممکنتر است . علیدوست . بلوار معلم .

  3. مهرگان گفت:

    موضوع خصوصي گفتنش اينجا مشكلي نداره به شرطي كه به روش آقاي ش. نباشه كه بعدش همه بفهمند آقاي ط. چه كسي هست!

  4. hashem(ali) گفت:

    maa ham az hamneshinie har chand kootah ba shoma besiar lezzat bordiim. be yaasere aziiiz ham mikhaam begam ke dafe’e daashtan neshaaneye jazabe va eghtedaare !!

  5. prozac گفت:

    When serotonin is released from the sending nerve cell, some of it is reabsorbed by an uptake pump.

  6. maxaman گفت:

    Believe it or not, it is now possible for you to naturally increase the length and girth.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *