امشب که شب یلدای 1389 باشد، آخرین بازنویسی کتاب طنزآمیز تازهام تمام شد و فایل پیدیافش را برای ناشر فرستادم. به این ترتیب اگر بخت یار باشد و حضرتش این فایل را از میان انبوه ایمیلها ببینید و آنرا بخواند و بپسندد، آنوقت اگر در معرض بحرانهای مالی نباشد و احساس کند از پس چاپ و توزیع این کتاب برمیآید پس از چند ماه بالا و پایین کردن و ویرایش و حذف و این قبیل امور، آن را برای اخذ مجوز به وزارت ارشاد خواهد فرستاد تا اگر خدا و چهارده معصوم وبه خصوص ابلفضل یاری کنند پس از ده دوازده ماه مجوز بگیرد و بعد برود در مرحله طرح جلد و مسائل چاپ که اگر به مدد امام زمان تا آن زمان بد و بلایی پیش نیاید (که عمرا پیش نیاید) در هزار و چند نسخه به قیمت چهار، پنج هزار تومان چاپ شود و ایشالله ایشالله به حق جدم بعد از ده ماه – به نص قرار داد- مقداری از آن ده درصد قیمت پشت جلد به اینجانب رسانده شود.
به نظرم رسید تا حصول این اگرها و تغییر جنسیت تنها خاله بنده به آقادایی، فایل را برای مطالعه و نظرخواهی برای چند نفر از دوستان دیده و نادیدهی وبی بفرستم.
کتاب از 60 داستان بسیار کوتاه تشکیل شده که در واقع فقط بخشی از آنها را من نوشتهام نه همه را. در واقع بیشتر یک ایدهی بامزه است تا یک کار ادبی به آن معنا. به همین خاطر رونماییاش قبل از انتشار میتواند ناشی از شیرینعقلی باشد که خب البته راست کار خودم است!
به خاطر کوتاهی داستانها خواندن آنها از روی کامپیوتر چندان سخت نیست. می توان تکه-تکه خواند و اگر ملالآور بود با یک دکمه دیلیت فایل از شرشان خلاص شد. بالاخره پولی که پرداخت نشده (پس فحش هم حق ندارید بدهید!)
اگر مایل هستید نسخه پی ای اف را دریافت کنید لطفا به من ایمیل بزنید تا برایتان بفرستم. البته قبلش توجه کنید که به دلایلی:
1- نمیتوانم فایل را برای افرادی که با اسم مستعار فعال هستند یا اسمشان کاملا برایم ناشناس است بفرستم.
2- هرگونه به اشتراک گذاری این فایل از هر طریقی ممنوع است.
3- متن ارسالی فاقد ویراستاری نهایی است که معمولا توسط یک ویراستار حرفهای انجام میشود. در نتیجه طبیعی است که اشکالات ویرایشی در آن وجود داشته باشد. (ممنون میشوم اگر اشکالات را گوشزد کنید)
4- لو دادن ایدهای که کتاب بر اساس ان تنظیم شده ممنوع است. در همین راستا بازانتشار هر مقدار از داستانها (حتی یکی) مجاز نیست.
با این شرایط اگر کسی دوست دارد کتاب را مفت و مجانی ماهها (بلکه سالها) زودتر از انتشارش بخواند، به قول معروف در باغ قرائت باز باز است.
البته در مقابل گیرنده هم هر نظری راجع به کل کتاب یا جزء جزء داستانها داشت برای من میفرستد که استفاده کنم و بلکه قبل از نهایی شدن کتاب، آنها را اعمال کنم.
ایمیل من این است:
meem.fe در گوگل جی میل دامت امکاناته.
پی افزود: دوستان لطفا دیگر درخواست نفرستند. به گمانم به تعداد کافی فایل کتاب را ایمیل کردهام.
“ظلم، جهل و برزخیان زمین” محمد قائد، کتابیست درباره خرده فرهنگهای شرقی و برخورد آنها با فرهنگ غرب. همانطور که خود قائد در چند جای کتاب تاکید میکند، اصطلاح “خرده فرهنگ” در این متن به هیچ وجه بار منفی و تحقیرآمیز ندارد. در این کتاب خرده فرهنگ بودن به این معناست که یک نحلهی فکری یا جهانبینی، گرچه قادر به تسلط بر کل جامعه و طرد خردهفرهنگهای دیگر نیست، اما توان دفاع از موجودیت و حفظ ارزشهای خویش را داراست و از سوی رقیبان به رسمیت شناخته میشود.
بهانه نوشتن کتاب گویا ماجرای گفتگوی تمدنها خاتمی بوده است و اشکالی که همان زمان به آن وارد شد: کدام تمدن؟ کدام گفتگو؟ شما که نمیتوانید یک گفتگوی ساده بین خودتان داشته باشید برای تمدنها نسخهی گفتگو میپیچید؟ بیشین بابا اسدالله!
اما اینها فقط چند پاراگراف از کتاب را تشکیل میدهند. قائد این را بهانه قرار میدهد تا نقبی بزند به خرده فرهنگهای ایرانی و اسلامی. تلاشی جسورانه و پرخطر اما دقیق و زیرکانه برای نشان دادن آنروی سکه به ایرانیان و نیز مسلمانان خاورمیانه که به نظر میرسد آنقدر به دنیا درباره خود دروغ گفتهاند که خودشان هم باور کردهاند. در این کتاب او از نقد جانانهای به ادوارد سعید تا پنبه کردن رشته تخیلات کودکانه درباره ماجرای ملی کردن نفت هیچ چیز را فروگذار نمیکند تا با ارائه فکتهای تاریخی نشان دهد که گویا آدمهایی در این سوی عالم گمان میکنند روابط علی-معلولی در دنیای مدرن را میتوان با پناه بردن به عالم پندار (تعبیر از خود قائد) سر و سامان داد. محمد قائد، مثل کاشف جسوری که برای یافتن گمشدهای به دل غار مخوفی زده و تا همه سوراخ سنبهها را نگردد بیرون بیا نیست، چیزی را فروگذار نمیکند. حتی به “فطرت” هم میپردازد. بالاخره باید جایی در این پس و پسلهها ریشه اینهمه افسوسخواری برای چیزهایی که هرگز از ما نبودهاند، احساس حقارت و تکبر همزمان، کرختی در عمل و چالاکی در خیالپردازی، نفرت از غرب در عین آرزومندی دستیابی به آن و همه اشتراکاتی که مردمان اینسوی دنیا – با تمام اختلافات و افتراقاتشان با یکدیگر- در آنها مشترکند را یافت.
این جانانهترین نقدیست که در تمام این سالها درباره خرده فرهنگهای ایرانی و خاورمیانهای نوشته شده است. نویسنده اکیدا از یکی به نعل و یکی به میخ زدن پرهیز کردهاست و به دور از رمانتیکبازیهای محافظهکارانه که “آره همه جا بد و خوب هست” صراحتا مدعی میشود که برآیند خلقیات فردی آدمهای یک خرده فرهنگ میتواند خلق و خوی آن خرده فرهنگ تلقی شود و تلفیق آنها حتی میتواند خصایل بعضا متضادی را باعث شود که جماعتی در دنیا با آن شناخته شوند. ایرانیها در چشم بیشتر مردمان غربی که مدتی در این دیار به سر بردهاند مردمی وطندوست به شمار نمیآیند، یعنی بیشتر ما علیرغم شعارهای غلیظمان برای میهن، پای منافع شخصیمان که بیفتد حاضر به انجام کارهایی بر ضد وطنشان میشویم. برآوردن رگ گردن برای “خلیج عربی” آری، چشمپوشی از واردات فلان محصول که به ضرر اقتصاد و کشاورزی کشور است هرگز. از هفتاد و اندی میلیون نفر نفوس ایران، چند نفر استعداد خدمت در دربار قاجار و بهرهمندی از “مداخل” آن را ندارند؟
فلسطینیها هم خارج از چارچوب دعوا با اسرائیل مردمان جالبی نیستند. در نقد اردوارد سعید و گلایهمندی او از اینکه مهاجران فلسطینی حتی در کشورهای عربی هم وضعیت خوبی ندارند، قائد مینویسد بیشتر مردمان کشورهای عربی حاضر به پذیرفتن و اعتماد به آنها نیستند چون خلق و خوی جالبی ندارند. از این دست در کتاب بسیارند. از مصر تا حجاز و از عراق تا پاکستان و مابینهما – و البته تاکید بر مابینهماست. آیینه به دست آدم کریهالمنظری که علیرغم نک و نال مظلومانهاش که “هیشکی ما رو دوست نداره” خنجری در آستین دارد که محضاللله سینهی بدخواهان و بدگویان و مسخره کنندگان (وای بر مستهزئین) را بدرد، از خودگذشتگی میخواهد.
موضوع تهاجم اقوام صحرانشین به فرهنگ شهری ایرانی هم از آن موضوعاتیست که قائد به دقت آن را واکاویده است و جالب اینجاست که پیش از سال 84 که کتاب برای چاپ راهی ارشاد شده (و شش 7 سالی در آن وزارت فخیمه خاک عدم اعطای مجوز خورده تا در سال 89 از بند رها شود) نویسنده از هجوم خرده فرهنگهای بیابانگرد و روستایی ایرانی به خرده فرهنگ شهری و غلبه بر آن اظهار نگرانی کرده است. فراموش نشود که تفنگچیهای ستارخان و باقرخان مشروطه خواه را اهالی پایتخت به زور تفنگداران سوئدی از شهر بیرون کردند. آنچه در سال 89 از سلطه خرده فرهنگ روستایی ایرانی بر خرده فرهنگ شهری میبینیم فاجعهایست که با نگاهی از منظر مطالعت فرهنگی به تاریخ و جغرافیای مملکت ایران میشد آن را پیشبینی کرد. همین کتاب شاهدی بر این مدعا. رویدادهای هولناکتر برای جهان اسلام، از اندونزی تا فلسطین به برکت اسلامگرایی نوین در راهند.
شک ندارم که این کار محمد قائد از آن کارهاییست که صدایش بعدا درخواهد آمد. متن ضرب المثل البته منفیست: یک نفر دزدی را دید که نیمه شب مشغول اره کردن قفل دکانی بود. گفت چه میکنی گفت کمانچه میزنم. گفت پس کو صدایش؟ گفت صدایش فردا درمیآید. با این حال به نظرم کار درست و درمان، کاریست که صدایش بعدا در میآید. کارهای تاثیر گذار دکارت، هیوم، کانت و مارکس هیچکدام فیالفور سر و صدایی به پا نکردند حتی پیش آمد که مثلا دکارت که از ماجرای گالیله ترسیده بود شبه غلطکردم-نامهای خدمت عالیجنابان کلیسا بفرستد اما گذشت زمان هرچیز را سرجای خویش نشاند. یا دست کم نزدیکتر کرد.
به هر حال آینده را آیندگان خواهند دید. اینجا همینقدر از من بس که به جای اسطرلاب عَلَم کردن بگویم این کتاب، کتابیست بسیار خواندنی که نه فقط محتوای آن آموزنده است که روش تحقیق و نگارش نگارنده هم درسآموز است. فاصله گرفتن از سوژه، رعایت بیطرفی علمی در عین داشتن موضع و لحن مخصوص، ارائه فکتهای تاریخی دست اول، شیوه ارجاع به سایر متون، خلاصه نویسی تا حد مقدور و پرهیز از ردیف کردن مترادفها (علاقه نویسندگان ایرانی و عرب) و دقت فراوان در نگارش درست فارسی به زبان امروزی در عین پرهیز از ژانگولرهایی که امروز ه مد شده است از جمله آنهاست.
قائد در تمام این سالها، هرچند که در رسانههای فارسی زبان قلم زده است اما به نحو شگفتآوری توانسته است از جنجالها دور بماند و کار خود بکند. همین دور بودن از جنجالها و سلبریتی روشنفکری شدن باعث شده است که –دست کم تا امروز- سر به سلامت ببرد و بتواند در داخل ایران زندگی کند. زندگی در آن مرز پرگهر آریایی-اسلامی این مزیت را دارد که تحلیلگر اجتماعی و فرهنگی میتواند از نزدیک سوژه را لمس کند. فاصله گرفتن عاطفی از سوژه برای نقد بهتر آن داستانیست و در لندن و پاریس و لسآنجلس نشستن و برای ایرانیان نسخه پیچیدن داستانی جدا. فرهنگ، به خصوص از نقطه نظر نشانهشناسی، همانقدر که در سیاست و تاریخ و هنر نمود دارد در کوچه و بازار هم جاریست. (در اولین دیداری که با آقای قائد داشتم به مناسبتی برایم تعریف کرد که در مسیر خانه به محل کارش شاهد بوده که هر از چندی سرعتگیرهای پلاستیکی پرچ شده به آسفالت خیابان ناپدید میشوند و چند روز بعد سرعتگیرهای نو جای آنها را میگیرند. به شهرداری منطقه میرود مسئول مربوطه را مییابد و از او ماجرا را میپرسد و… الی آخر)
بعید میدانم آدم خاورمیانهای و به خصوص ایرانی، پس از خواندن این کتاب بتواند درباره خودش درست مثل قبل از خواندن آن نگاه کند. مثل آن میماند که آدمی مجذوب تردستی و شعبدهبازی، به یکباره با پشت پرده و حقههای متدوال آن نمایشها آشنا شود. چنین کسی دیگر لذت قدیم را از آن بازیها نخواهد برد – اگر اصلا حاضر به صرف وقت و پولش برای تماشای آنها باشد.
نویسنده در یکی از درخشانترین بخشهای این کتاب، فصل پنجم، به اصلاحات دینی به عنوان بحثی درون فرهنگی میپردازد و عملا نقدی جانانه و کمنظیر بر اصلاحات دینی و آن جماعتی که “روشنفکران دینی” خوانده میشود مینویسد. بخشی از آن فصل را در ادامه به عنوان نمونهای از ساختار کتاب و کیفیت نوشتار، به نقل از سایت آقای قائد در زیر منتشر میکنم و به همه دوستان مصرا توصیه میکنم این کتاب را از دست ندهند. با این توضیح که تاکیدها از من است و ضمنا ناشر کتاب انتشارات طرح نو است که در تدارک چاپ دوم کتاب است.
بخشی از فصل پنجم کتاب “ظلم، جهل و برزخیان زمین” نوشته محمد قائد، درباره اصلاحات دینی
دیروز که همینطور گذری رفته بودم یک کتابفروشی دیدم تجدید چاپ شده. چشمانم داشتند از حدقه درمیآمدند و اصلا انتظار نداشتم بعد از آنهمه موضعگیری علیه این کتاب دوباره تجدید چاپ شود. البته خود اخذ مجوزش هم شگفتآور بود اما میشد آنرا به حساب کج بودن دوریالی جناب ممیز گذاشت و حتی اینطور حساب کرد که تجدید چاپهای پیاپی آن هم در فاصله همان زمانی بوده که کتاب مجوز چاپ گرفته تا اینکه علما و فضلا اعلام (خدا زیادشان کناد) اصل ماجرا را فهمیدهاند. بعد کتاب نایاب شد و حالا دوباره سروکلهاش پیدا شده.
به نظر من کتاب «مکتب در فرآیند تکامل» یکی از روشنگرانهترین کتابهایی ست در زمینه مذهب که در تاریخ جمهوری اسلامی مجوز چاپ گرفته. اصل این کتاب به زبان انگلیسی است و با جرح و تعدیلهای نسبتا زیادی به فارسی برگردانده شده. نویسنده آخوندیست به نام سید حسین مدرسی طباطبایی که سالهاست در یکی از دانشگاههای معتبر آمریکا صاحب کرسی استادی شیعهشناسیست. موضوع کتاب چگونگی برآمدن مذهب شیعه است و به ویژه در جاهایی از آن به ماجرای برساختن «شیعه غالی» توسط مشتی سودجو و شیاد اشاره دارد. بخش بزرگی از این کتاب به بررسی اسناد تاریخی درباره امام زمان اختصاص یافته که … همان بهتر است آن را بخوانید.
با خواندن این کتاب نه فقط تصویر بسیار بهتر و شفافتری نسبت به مذهب شیعه و اقسام آن به دست می آورید که به وضوح ریشه تاریخی و اعتقادی بسیاری از اعمال و رفتار حاکمیت مذهبی موجود و به خصوص فرقهای که در این چند سال اخیر پاگرفته است (بعضیها اسمش را گذاشتهاند مشائیه) را میتوانید ردیابی کنید. کسانی را هم میشناسم که با خواندن این کتاب با بهتزدگی به این نتیجه رسیدهاند که اگر همین حرفهایی که امروزه از بعضی تریبونهای رسمی به نام شیعه تبلیغ میشود را یک نفر در هنگام شیخ صدوق در قم می زد به عنوان مشرک یا دارش میزدند و یا نفی بلدش میکردند!
شدیدا، شدیدا، شدیدا توصیه میکنم این کتاب را بخرید و بخوانید. قیمت تازه ترین چاپش 6600 ریال تومان است اما به شما اطمینان می دهم از خریدن و خواندن آن پشیمان نمیشوید. بعضی کتابها به اندازه چند سال جستجو، آدم را جلو میاندازند. این یکی از آنهاست.
—————-
پی نوشت:
1- گول مقدمه نسبتا باسمهای کتاب را نخورید. غالب اصحاب نظر معتقدند که با توجه به محتوای کتاب، آن مقدمه از روی رندی و برای اخذ مجوز چاپ در ایران نوشته شده است (نسخه انگلیسی همچو چیزی ندارد). اصل کتاب را بخوانید.
2- بخش سوم کتاب با عنوان “بحران رهبری و نقش راویان حدیث” را به هیچ عنوان از دست ندهید. حتی اگر حال و حوصله خواندن اینطور کتابها را ندارید، یا اصلا هیچ اعتقادی به شیعه ندارید، باز هم توصیه می کنم این بخش را حتما بخوانید. نه فقط از بعد تاریخی مذهب، بلکه از نظر جامعهشناسی و علوم سیاسی بومی ما به نظرم بسیار جالب و حتی تکان دهنده است. بخش مربوط به امام یازدهمش که رسما شاهکار است.
3- این کتاب در غرب از سوی “انتشارات داروین” منتشر شده است!
4- … (حذف شد)
5- راستی… این کتاب را انتشارات کویر منتشر کرده و عنوان فرعیاش این است: “نظری بر تطور مبانی فکری تشیع در سه قرن نخستین”.
Mahmud Farjami is an Iranian comedian, writer and humor scholarO