شاید همانقدر که فاصله باشد بین گفتن چیزی و اعتقاد داشتن به آن، فاصله باشد بین اعتقاد به چیزی و درک عمیق و فراموش‌نشدنیِ آن. “مسئولیت در مقابل مخاطب” را همیشه به عنوان یک خبرنگار اعتقاد داشته‌ام اما درک فراموش نشدنی ‌اش برایم آن زمانی بود که دوستم رضا، یک هنرمندِ شرق‌خوانِ پروپاقرص، با حالتی بغض کرده پرسید “چرا آخه؟! شما که وضعیت رو می‌دونید، چرا آخه؟…” وقتی چند ساعت پیش از اعلام رسمی خبرش کردم شرق را توقیف کرده‌اند، و چرا. سوالش هم از من که آن زمان صرفا خواننده و همکار سابق محسوب می‌شدم نبود در واقع، از آنهایی بود که گزک برای توقیفش داده بودند. آنهم چه گزکی: انتشار گفتگوی یک صفحه‌ای در صفحه ادبیات مهمترین روزنامه اصلاح‌طلب مملکت با “ساقی قهرمان” به عنوان نویسنده‌ای مهم! و از میان آن بسیار معدودی که ساقی قهرمان را می‌شناختند چه کسی بود نداند او اگر مختصر اسمی دارد نه به عنوان یک نویسنده که به عنوان یک همجنسگرا و فعال حقوق همجنسگرایان است، آن هم با الفاظی بی‌پرده و اعتقاداتی بی‌پرده‌تر درباره روابط آزاد جنسی.

در میان روزنامه‌نگاران، اغلب تقصیرها گردن غلامی و پورمحسن انداخته شد که اولی دبیر سرویس بوده و دومی جور کننده مصاحبه. اما اینها بین خودمان بود و در عموم همان چیزی گفته می‌شد که حقیقت داشت: “تقصیر محافظه‌کاران و قوه قضائیه است.” حقیقتِ محض. فقط اشکال کوچکی در این حقیقت محض وجود داشت و آن اینکه تا پاریس شدن تهران، همه‌ی خبرنگاران و مخاطبان مجبور به پذیرش این واقعیت بودند که رسانه اصلاح‌طلب، منتقد و از همه مهمتر فرهنگی، باید در جمهوری اسلامی خیلی بیشتر از اینها حواسش باشد و با خیلی کمتر از اینها به فنا می‌رود. واقعیت محض.
می‌گویند حالا که مردم امروز بخاطر تیتر یک کردن جرج کلونیِ شارلی ابدو شده توقیف شده درست نیست کم‌دقتی آن به رو آورده شود. دقت نمی‌شود که مساله اصلا کم‌دقتی نیست. همانطور که چاپ کردن کاریکاتور خری هاله‌ی نور بر گرد سر، در اوج غائله‌ی هاله‌ی نور احمدی، در صفحه آخر روزنامه شرق را که منجر به توقیف مجدد آن در سال 85 شد، عقل سلیم بیشتر حاصل تعمد در توقیف می‌داند تا کم‌دقتی. البته در تهران و نه پاریس.
بحث بر سر حق بودن توقیف روزنامه مردم امروز، دست کم بین معتقدان به آزادی بیان و مطبوعات و اصولا انسانیتِ حداقلی، بی‌فایده و بلکه مضحک است. بدیهی‌ست که نه فقط “من هم شارلی هستم” آقای جذاب هالیوود، که بارانتشار همدلانه اصل کاریکاتور جنجالی هم نباید موجب توقیف شود. بحث بر سر وضعیت فلاکت بار آزادی بیان در تهران، ایران و حومه است و اینکه جناب روزنامه‌نگاری که فعلا آقای قوچانی باشد در برابر همین امید و اصلاحاتِ حداقلیِ اینجا و اکنون، آیا احساس مسئولیتی حس می‌کند یا خیر. بحث بر سر این است که آیا امتیاز یک روزنامه‌ی مستقل، یا دست کم غیر حکومتی، به راحتی بدست می‌آید که به راحتی از دست برود؟ و بحث بر سر صدای بغض‌کرده‌ی مخاطبی‌ست که می‌پرسد “چرا آخه؟! شما که وضعیت رو می‌دونید، چرا آخه؟…”

 

 

0 Points


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *