خنده، خون و اسلام؛ نگاهی به ریشه‌های کشتار در شارلی ابدو

انواع شوخ‌طبعی نه فقط در تاریخ و فرهنگ‌ مسلمانان حضور و سابقه‌ای عمیق دارد بلکه نمونه‌های فراوانِ به طنز کشیدنِ دین و مذهب در آثار بجا مانده از دنیای اسلام وجود دارد. شوخ‌طبعی و طنزی که البته اغلب وقتی مجال حضور می‌یافت که بیشتر کنایی باشد تا مستقیم.

خیام و حافظ، دو شاعر سرشناس ایرانی به تمسک به همین ابزار بود که توانستند –هرکدام به نوعی و از راویه‌ای- با کنایه‌هایی زهرآلود، به سراغ دین و شریعت بروند. اگر حافظ بیشتر به خشک‌اندیشی زاهدان و ریای واعظان پرداخت اما قبل از او خیام حتی توانسته بود اعتقاد به مبدا و معاد، دو اصل از مهم‌‌ترین اعتقادات اسلام و سایر ادیان ابراهیمی را به پرسش و حتی سخره بگیرد بدون آنکه به جرم کفرگویی سروکارش با طناب دار و گودال سنگسار باشد. پیش از او ابوالعلا معری (363-449 قمری)، شاعر و اندیشمند شهیر سوری، بارها ناباوری خود به دین و جهان آخرت را در قالب شعر و کنایه ابراز کرده بود. وقتی یکی از مسلمانان حلب نامه‌ای به او نوشت و او را به گمان خود به راه راست و دین حق دعوت کرد و از او خواست که دست از کفرگویی بردارد. ابوالعلی در پاسخ «رسالات الغفران» را نوشت، طنزی عمیق علیه اعتقادات دینی و جهان آخرت که شاید نمونه‌ی نخستین سفرنامه‌های خیالی به جهان آخرت باشد، ایده‌ای که بعدها با کمدی الهی دانته به اوج رسید.

با تمام این اوصاف باید دانست که چنین نمونه‌هایی در جهان اسلام استثنا بوده‌اند و نه قاعده. کفرگویی و حتی به پرسش گرفتن دین و دینداران در قالب شوخی و کنایه و طنز اغلب اوقات در جهان اسلام تحمل نمی‌شده است و خاطیان از سوی مردم، حاکمان و به ویژه روحانیون به سختی به مجازات می‌رسیده‌اند. چنین واکنشی در قرون وسطی و ماقبل آن، در جهان مسیحیت و در میان معتقدان به بسیاری از ادیان بزرگ کمابیش یکسان بوده است. با این حال عجیب است که در عصر جدید، همچنان در دنیای اسلام موضع بسیار سخت و بی‌رحمانه‌ای در مقابل طنز و خنده‌زنی با موضوعات دینی وجود دارد. ریشه‌ی این امر را باید پیش از هرچیز در قرآن جست. کتابی که به اعتقاد مسلمانان، مستقیما و به تمام و کمال از سوی خدا نازل شده است.

در قرآن، به خلاف عهد قدیم و عهد جدید، هیچگاه خدا در حال خنده تصویر نمی‌شود و در سوره 86 (آیه 14) الله می‌گوید این حرفها (آیات قرآن) “الهزل” نیست. نیز می‌گوید که برای سرگرمی نیامده است. در جای دیگر سوره 21 آیات 16 و 17 می‌گوید خدا جهان را از سر بازی خلق نکرده است. از سوی دیگر آیاتی مبنی بر تمسخر در این کتاب وجود دارد. مثلا الله در قرآن علمای یهودی را مسخره می‌کند و آن دسته از ایشان را که با رجوع و فهم تورات به حقانیت محمد اعتراف نمی‌کنند خرانی می‌خواند که کتاب حمل می‌کنند. تعبیری که با توجه به نماد حماقت و نفهمی بودن این جانور در فرهنگ عربی، خنده‌دار و گرنده و تحقیرکننده است. (سوره 62 آیه 5)

پژوهندگانی همچون Tamer، Marzolph و Ammann با نظر به آیاتی در قرآن که به موضوع خنده و تمسخر و طنز و شوخ‌طبعی مرتبط است نتیجه گرفته‌اند که این موضوعات با برتری‌جویی و تحقیر و جدی‌ نگرفتن طرف مقابل عجین‌اند.

از این رو عجیب نیست که برخورد مسلمانان نیز با این موضوعات، تاثیر موضع قرآن در برابر طنز و خنده، خصمانه باشد. در حالیکه مسلمانان برای تحقیر و تمسخر سایرین (مثلا پیروان سایر ادیان مثل یهودیان یا بدتر از آن بیدینان و “کافران”) به راحتی از طنز و تمسخر استفاده می‌کنند؛ بکارگیری کوچکترین طنز و تمسخری از جانب “سایرین” درباره اعتقادات آنها به شدت و با خشونت بسیار پاسخ داده می‌شود؛ خشونت و شدتی که حتی به کشته شدن خود مسلمانان بیشتر از سایرین می‌انجامد!

بزرگترین جنجال‌های دینی دردهه‌های اخیر به نوعی با همین مساله کفرگویی طنزآمیز پیوند خورده است؛ مثل کتاب آیات شیطانی(1989)، کارتون‌های محمد (2005)و کمدی بیگناهی مسلمانان (2012) هر سه (و با کیفیت‌های گوناگون) دین و مقدسات اسلام را به خنده و تمسخر گرفته بودند. این درحالیست که هر سال ده‌ها و صدها محصول فرهنگی و هنری و فکری علیه اسلام منتشر می‌شوند که در میان آنها موضوعات کفرآمیز و حتی اهانت آلود نیز کم نیستند ولی با بی اعتنایی مسلمانان روبرو می‌شوند. غالبا این کفرگویی و اظهارات ضد اسلامی “طنزآمیز” است که با واکنش شدید همراه می‌شود.

رسانه، نقد دینی و طنز

با پیدایش روزنامه و سایر رسانه‌های ارتباط جمعی، امکان نشر عقاید کفرآمیز و یا نظراتی که دین و روحانیون و متشرعان را به چالش می‌کشند برای عده بیشتری فراهم شد. از اواخر سده نوزدهم در عثمانی، قفقاز، مصر، ایران و بسیاری از کشورهای مسلمان دیگر ابراز چنین عقایدی با طنز و شوخ‌طبعی انتقادآمیز همراه شد و تقریبا همیشه با واکنش سخت و قهرآمیز ملایان و متعصبان دینی مواجه شد. اعتماد السلطنه، یکی از شخصیتهای فرهنگی دربار ناصرالدین شاه ، نقل کرده است که چگونه سلطان مستبد ایرانی وقتی طنزی درباره شخصیت‌های دینی یا فرقه‌های مذهبی در نشریاتی که از خارج از ایران می‌رسید مطلع می‌شد برمی‌آشفت و سرانجام (در سال 1264/ 1885) برای جلوگیری از رسیدن چنین مطالبی به ایرانیان نخستین اداره سانسور را ایجاد کرد[1].

ملانصرالدین (1906-1917 و 1921-1931)، یکی از بهترین و مشهورترین نشریات طنزآمیز جهان اسلام، که  عمدتا در تفلیس منتشر می‌شد و از قفقاز و عثمانی تا مصر و سودان و ایران را پوشش می‌داد و مسائلی چون آزادی‌های سیاسی و حقوق بشر و حقوق زنان را ترویج می‌کرد از سوی بعضی علمای اسلامی “اوراق ضاله (گمراه کننده)” خوانده شد و دستندرکاران آن تهدید به قتل شدند. از آن پس هرچه رسانه‌ها بیشتر و راحت‌تر در اختیار صاحبان صداهای مخالف قرار گرفتند، بر حجم و شدت این برخوردها افزوده شد.

اکنون، نزدیک به یک قرن بعد از آنکه متشرعان مسلمان با روزنامه دست به گریبان شدند، با انفجار اطلاعات در عصر کامپیوتر و شبکه‌های الکترونیک، امکان نقد دین، کفرگویی و تمسخر مقدسات ادیان به راحتی در اختیار همگان قرار گرفته است. هر چند که تندروان مسلمان هرجا که توانسته‌اند به هر کس که با هر لحنی به انتقاد از اسلام پرداخته آسیب رسانده‌اند اما بررسی اجمالی شدیدترین برخوردها نشان می‌دهد کسانی که مقدسات دینی و خرافی را به طنز و تمسخر گرفته‌اند همواره در نوک پیکان حمله بوده‌اند.

فریدون فرخ‌زاد، هنرمند معترض ایرانی که در بعضی از شوهایش شوخی‌هایی با برخی از ملایان شیعه و احکام آنها می‌کرد در سال 1992/1371 در آلمان سلاخی شد. قتل او به نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران نسبت داده شد. رژیمی که در برخورد با هر نوع تمسخر و به طنز گرفتن اسلام و شیعه قاطع و خوف‌انگیز رفتار می‌کند. فقط در یک نمونه، ده‌ها نفر از اعضای یک صفحه فیس بوکی که با یکی از امامان شیعه (امام نقی) شوخی می‌کردند در سال 1391  دستگیر شدند و تحت شکنجه‌های طویل المدت قرار گرفتند[2]. به نحوی که اکنون پس از گذشت دو سال همچنان برخی از آنها در بازداشت هستند و حتی خبرهای تایید نشده حاکی از صدور حکم اعدام به جرم “اهانت به مقدسات” برای برخی از آنها است.

در عربستان، پاکستان، افغانستان، عراق، مالزی و بسیاری دیگر از کشورهای مسلمان نیز وضعیت چندان بهتری برای کسانی که بخواهند عقاید دینی اکثریت را با طنز به چالش بگیرند وجود ندارد. نهایت آنکه اگر حکومتها اندکی آسانگیرتر باشند، متعصبان مذهبی و پیشوایان دینی‌شان کمبود را جبران می‌کنند! در تازه‌ترین نمونه چهار طنزپرداز فرانسوی، شامل سردبیر مجله شارلی ابدو، به همراه هشت تن دیگر در نهم ژاویه 2015 در پاریس به قتل رسیدند. این نشریه پیش از آن چند بار در طنزهایی (تقریبا همگی تصویری) پیامبر اسلام را به شوخی گرفته بود. شوخی‌هایی که عده‌‌ای از مسلمان‌ها آنها را توهین‌آمیز می‌دانستند و عده‌ای از آن عده، آنها را دلیل کافی برای قتل عاملان‌شان. در این بین آنچه مضحک‌تر است واکنش کسانی‌ست که ضمن محکوم کردن این کشتار، خواسته و ناخواسته جاده‌صاف‌کن کشتار و جنجال بعدی می‌شوند: قبلا با «شما که می‌دانید اینها احمق و آدمکش‌اند خب چرا سر به سرشان می‌گذارید؟» و حالا با «متاسفم… ولی قابل پیش‌بینی بود. خودکرده را تدبیر نیست.» گویی که پیروان یک دین حق دارند در مقابل طنز و تمسخر و حتی توهین رجاله‌کِشی و آدم‌کُشی کنند.

سه سال پیش و متعاقبِ یکی از رجاله‌کشی‌های عوامِ جهان اسلام و “خب البته توهین شده بود”ِ خواصِ آن جهانِ نابالغ بر سر یک کمدی بی‌ارزش، مجله/وب‌سایت طنزآمیز آمریکایی آنیون (پیاز) کاریکاتوری سراسر “توهین” به مقدسات ادیان یهودی و مسیحی و بودایی و هندو چاپ کرد و عمدا نشر آن را با بزرگنمایی و گسترده‌تر از معمول انجام داد (تصویر در لینک/ نامناسب برای زیر 18 سال). علی‌رغم اصرار بر توهین‌آمیز بودن آن کاریکاتور، نشان دادنش به معتقدان آن چهار دین، و رنجیدن بسیاری از بینندگان، اما هیچ اتفاقی نیفتاد. چرا؟ آیا محتوای آن دین‌ها صلح‌آمیزتر از محتوای دین مسلمان‌ها بود یا خودشان به هر دلیلی آموخته بودند صلح‌آمیزتر رفتار کنند؟

بی‌شک مسلمانان هم اهل خنده و شوخ طبعی‌اند. منابع دینی فراوانی بر خنده رو بودن پیامبر اسلام و بسیاری از پیشوایان دینی و مذهبی مسلمان تاکید دارند. آثار طنزآمیز فراوانی هم در جهان اسلام منتشر شده‌اند. اما اینها عموما ربط چندانی به طنز انتقادی دینی یا کفرگویی ندارند و از منظر آزادی بیان و حق اظهار نظر و انتقاد برای دگراندیشان، فاقد ارزشند. شوخ‌طبعی‌های دوستانه در مورد مسائل روزمره بین مسلمانان ارتباطی به تحمل شوخ‌طبعی‌های انتقادآمیز دیگران توسط آنها ندارد. اتفاقا از همینجاست که می‌توان میزان رواداری جهان اسلام را سنجید. شاید یکی از بهترین و عملی‌ترین راه‌های بالا بردن رواداری در جهان اسلام، تشویق رواداری و تحمل بیشتر مسلمانان در مقابل طنزهایی باشد که با عقاید آنها سازگار نیست. کاری که بیش از همه از عهده روشنفکران مسلمان برمی‌آید. البته اگر خودشان شوخی سرشان شود!

————–

منابع انگلیسی:

 Ammann, Ludwig. (2003). Laughter. In J. D. McAuliffe (Ed.), Encyclopaedia of the Qur’an (Vol. 3, pp. 146-149). Leiden: Brill Academic Publishers.

Ammann, Ludwig. (2003). Mockery. In J. D. McAuliffe (Ed.), Encyclopaedia of the Qur’an (Vol. 3, pp. 400-401). Leiden: Brill Academic Publishers.

Marzolph, Ulrich. (2002). Humor. In J. D. McAuliffe (Ed.), Encyclopaedia of the Qur’an (Vol. 2, pp. 464-465). Leiden: Brill Academic Publishers.

Tamer, Georges. (2009). The Qur’an and humor. In G. Tamer (Ed.), Humor in der arabischen Kultur/Humor in Arabic Culture (pp. 3-28). Berlin: de Gruyter.


[1] گوئل کوهن، تاریخ سانسور در مطبوعات ایران )تهران: آگاه، 1363 (، جلد 1، 32 .

[2] http://www.roozonline.com

 

××× انتشار این نوشته به صورت کامل و با ذکر نام نویسنده در سایر رسانه‌ها بلامانع است×××

0 Points


2 thoughts on “خنده، خون و اسلام؛ نگاهی به ریشه‌های کشتار در شارلی ابدو”

  1. ناشناس گفت:

    سلام
    من بالاخره متوجه نشدم که چطور شما با اصل توهین کردن مخالفید ولی نسبت به توهین به مقدسات بی تفاوت؟! اگر توهین فی نفسه نکوهیده است، اینکه توهین به چه موضوع یا مفهومی باشد، در اصل آن تاثیری ندارد…

  2. امیر گفت:

    با پوزش در یک مورد بتویسنده مقدمه انتقاد دارم ااین است که در مورد خدای یهود در عهد عتیق یا بی اطلاع بوده ویا تعمدی داشته زیرا خدای یهود در تورات بسیار خشن تر و تهاجمی تر از خدای قران است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *