خیلی سریع و تلگرافی چند نکته برای بروبچه های جنبش سبز:
1- سیاست مثل بازی شطرنج است. هرچقدر هم که ماهر باشید محال است در مقابل حریفی که همسطح خود شماست خطا نکنید. اصلا مزه و شاید هویت شطرنج به این است که حرکت ها در هم گره بخورد و بازی چندان قابل پیش بینی نباشد. بجز بچهها و افراد خیلی آماتور یا خیلی عصبی، سایرین وقتی حرکتی را غلط انجام دادند با لگد زیر صفحه نمیکوبند یا قهر و گریه نمیکنند. شطرنجباز خیلی خونسرد مینشیند و به بازی ادامه میدهد و حرکت اشتباهش را جبران میکند. 22 بهمن هرچقدر هم که مهم بوده یا ماجرای اسب تروا هرقدرکه اشتباه بوده گذشته و رفته است و فقط باید از آن درس گرفت و به آینده فکر کرد. اینکه اینروزها دوستان ناامید شدهاند –یا بدتر از آن- همدیگر را متهم میکنند و یا بعضا به رهبران جنش میپرند مثل گریه کردن و قهر کردن از بازی در هنگام خوردن یکی از رخهاست.
2- مهاجرانی، مخملباف، سازگارا، نبوی، بر و بچههای وبلاگنویس،بالاترینیها و سایر کسانی که دستشان به رسانه میرساند همانقدر از جنبش سبزسهم دارند که بقیه دارند. نه میتوان آنها را برای یک اشتباه (حتی به بزرگی اشتباه طرح تروا) طرد کرد و نه درست است که به آنها جایگاه رهبری جنبش را داد. درست یا غلط الان صلاح است که رهبران جنبش سبز موسوی و کروبی باشند. البته فعالیت همه افراد به موازات همدیگر اشکالی ندارد و خیلی هم خوب و کاربردی است اما باید در نظرداشت که وقتی در یک مورد عملی (عملیاتی) موسوی و کروبی صریحا موضع دارند، آنها مقدمند. مثلا درماجرای 22 بهمن موسوی و کروبیاعلام کردند که سبزها “با حفظ هویت و نماد” حاضر شوند که دقیقا برخلاف طرح “اسب تروای” برخی دوستان بود و در عمل هم ثابت شد که حق با موسوی و کروبی بوده. در موارد نظری اختلاف نظر با موسوی و کروبی هیچ اشکالی ندارد و خیلی هم خوب است، مثل سکولارها که موضع صریحشان در مقابل تمام مذهبیهایی که میخواهند دین با سیاست مخلوط باشد (و از جمله موسوی و کروبی) را اعلام کردند اما در مواردی تا این حد عملی و عینی باید سبزها تابع سران رسمی جنبش باشند.پیشنهاد میکنم از این به بعد دست کم درمواردی مثل راهپیماییهای رسمی این مساله به عنوان یک اصل درنظر گرفته شود وبحث و جدلی نباشد.
3- از این به بعد به هیچ عنوان، به هیچ عنوان نباید توهین و تعرض فیزیکی در راهپیماییها و تظاهرات نسبت به موسوی و کروبی صورت گیرد. اگر آنها آنقدر نجیب یا کمتوقعند که از طرفدارانشان نمیخواهند آنها را در مقابل متعرضان حفاظت کنند، سبزها باید خودشان اینقدر درک و غیرت داشته باشند که لااقل در حضور آنها نسبت به رهبرانشان ضرب و شتم صورت نگیرد. موسوی و کروبی اگر رهبر جنبش نباشند، نماد و پرچم آنند. در نبردها عدهی بسیاری جانشان را فدا میکنند تا پرچمدار سپاه سالم بماند. لشکری که در چشمبرهمزدنی پرچمدارش را تار و مار کنند و پرچمش را پاره و منهدم، پیش از هر چیز باعث بالا رفتن روحیه طرف مقابل شده و روحیهی سربازان خودش از میان میرود. چنین لشکری از هم میپاشد و هر کس به سویی میرود و به زودی شکست میخورد. اما وقتی پرچم هست هر کس می داند قلب سپاه کجاست و با حفاظت از پرچم و پرچمدار، سپاهیانی که در یک جا جمعند و پشت به پشت هم دادهاند در واقع از جان خود و همزمانشان حفاظت میکنند. موسوی و کروبی پرچم جنبش سبزند،ناموس سبزها هستند. به هیچ عنوان نباید وقتی آنها در میان راهپیمایان ظاهر میشوند کسی جرات کند که به آنها ناسزا بگوید یا کتکشان بزند. داشتن یا نداشتن چند محافظ رسمی برای آنها هیچ اهمیتی ندارد، مهم چند هزار نفریست که گرداگرد آنهایند. هر وقت آزادی بیان و شعور همگانی به آن حدی رسید که سبزها به احمدینژاد نزدیک شوند و هرچه دل تنگشان خواست بگویند (پرتاب اشیا پیشکش) مخالفان سبزها هم حق نزدیک شدن به موسوی و کروبی رادارند. به نظر من زشتترین چیز که جدا مایه ننگ سبزها در 22 بهمن امسالست، کتک زدن کروبی در مکانی بود که دست کم ده هزار سبز در آنجا حضور داشتند. گویا در آن موسوی و خاتمی هم در نقاط دیگری مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند. فراموش نکنیم که این افراد هم مثل ما انسان هستند و رفتارهای بیرونی بر روحیه و تصمیمگیری آنها تاثیر میگذارد. من و شما اگر جای هر کدام از آنها بودیم و می دیدیم در میان هوادارنمان یک عده به راحتی به ما نزدیک میشوند، فحش میدهند، لنگه کفش پرت میکنند و کتکمان میزنند چه نتیجهای میگرفتیم؟ من هیچ جایگاه قدسی و فراانسانی برای موسوی و کروبی قائل نیستم اما بنا به همین دلایل عقلانیای که برشمردم معتقدم حتی اگر پای خون هم بیفتد باید به هر قیمتی سلامتی و حرمت آنها لااقل در جمع یارانشان در مناسبتهای عمومی حفظ شود.
4- سبزها تا اینجا به اندازه کافی از اشتباهات حریف امتیاز گرفتهاند. یک نمونهاش را بگویم همان ماجرای واکنش گسترده ائمه جمعه سراسر کشور در برابر نامه کروبی در مورد تجاوزها؛ که باعث شد تا ته دهکورههای ایران هم این مساله هولناک (که برای ایرانیها هولناکتر هم هست) مطرح شود. یا مثلا حرکت خام طرفداران دولت در گرفتن جشن زودهنگام پیروزی و ماجرای خس و خاشاک که باعث شد فردای آن روز بزرگترین راهپیمایی تاریخ انقلاب انجام گیرد. از این نمونهها زیادند. میخواهم بگویم نه جای ناامیدی است و نه خودخوری بر سر 22 بهمن. تلاش برای پیدا کردن مناسبت و آمدن به خیابان جز بازی در زمین حریف و تحلیل روحیه و انرژی سبزها (با نمایی که انگار روز به روز آب میروند) نتیجهای نخواهد داشت. درمقابل سبزها میتوانند بازی را چنان به زمین خود بکشانند که مخالفان اصولا توان ورود به آن را نداشته باشند. مثلا به عنوان یک پیشنهاد، پیشنهاد میکنم چهارشنبه سوری امسال را سبزها آنچنان شاد و صمیمی و سرشار از پایکوبی برگزار کنند که تهران و سایر شهرهای بزرگ شادترین و نورانیترین شب تاریخ خود را داشته باشند. قشرمتوسط جامعه که پشتیبان اصلی جنبش سبزاست سرباز این جور مبارزهه است نه آمدن پیاپی به خیابان و خوردن باتوم و گاز اشکآور و گلوله.
چرا بجای فرستادن دست خالی و تن بی حفاظ در مقابل تفنگ و چماغ، یکبار شادی و دستافشانی در مقابل زاری و گریه و دلمردگی و تباکی و نوحههای دوبس دوبسی به میدان فرستاده نشود؟ و پیشاپیش گمان میکنید در نظر شاهد بی قصد و غرضی که در این جامعه دلمرده و افسرده زندگی می کند پیوستن کدام یک ازاین دو جبهه دوست داشتنیتر بیاید؟
روی این پیشنهاد آخری فکر کنید و نظرتان را بگویید شاید بازترش کردیم.
سلام آقای فرجامی عزیز؛
در تمام موارد بالا با شما موافقم. راهپیمایی ها به این شیوه، هر چیزی که در پتانسیلش بود برای جنبش به ارمغان آورده، وقتشه که تاکتیک ها عوض بشه تا هم کم هزینه تر بشه و هم غافلگیر کننده. مسئله بسیار مهمی که خیلی هم بهش اشاره شده، داشتن یک شبکه تلویزیونیه ولی تا این لحظه که ظاهراً اقدام موثری در این مورد صورت نگرفته.
خیلی عالی بود محمود خان تحلیل جالبی بود
بنظر من هم بسیاری کارهای عجولانه و تندروی ها داره این جنبش رو ضعیف می کنه، به امید ایران آزاد و آباد
Farjamie aziz, mesle hamishe gol gofti, kamelan movafegham, albatte ettela resani bayad behtar anjam beshe va hazineye mobareze kamtar beshe ke tedade bishtari sherkat konand
اگر شادی اش از مدل افراطی و اختلاط بی حد و مرز باشد باز هم می تواند فیلم هایش دست آویز سیما قرار گیرد ، ولی اینکه واقعا باید یک شعار شادمانه یا کمیک برعلیه حکومت داد موافقم : مثل تاثیر برادر رفت گر محمود بردار ببر
این کارها مثل مسکن است شاید هم مثل جفتک اسب به خودمان بخورد تا دیرنشده باید فکری کرد مبارزه منفی نه روز خاص دارد نه مناسبت خاص حتی گاهی نه نمود خاص آقایانی که آکسیون میدهند با ازشیوه های دیگری استفاده کنند. درود برشما
ممنون از تحلیلی بسیار خوبت اما با نظر شماره دو موافق نیستم و نباید افرادی که با نظراتشون راهکارهای مناسب به این جنبش میدن فاصله انداخت . متاسفانه اقای موسوی و کروبی بخاطر فشارهای که از داخل بررویشان است نمیتوانند آنجه که هست و نیست را به این جنبش تزریق کنند برای اینکه جونشون در خطره ولی افرادی که در خارج هستند مثل اقای سازگارا که میتونن خط مشی خوبی به این جنبش بدن در صورتی که تمامی ما اطالاعات درست را برای اینها بفرستیم . متاسفانه از انجای که این عزیزان از داخل مملکت خبر ندارند نمیتونن بدرستی راهنمایی کنند ولی اگر ما اطلاعات دقیق را از طریق ایمیل براشون ارسال کنیم قضیه حله. ضمنا در حال حاضر حکومت دست این جنبش رو خونده و باید با ترفندهای دیگه با این جنایتکاران مبارزه کنیم
به گمانم تعداد كساني كه بيانيه كروبي و موسوي را خوانده بودند و از ديدگاه آنها مطلع بودند، بسيار بيش از كساني بود كه مقاله مهاجراني را خوانده بودند. عدم پشتيباني مردم از خودتان را اگر به حساب مقاله اسب تروا بگذاريد، فقط سبب مي شود حقيقت را درك نكنيد
بعیده که بتوان “عدم حضور در خیابان” که کمترین تبعاتش برای سبزها کتک خوردن و دستگیری و زندان و اخراج از کار و حتی اعدام است را به حساب عدم پشتیبانی گذاشت. همین شرایط اگر برای طرف مقابل بود بعید بود که حتی ده هزار نفر در حمایتش به خیابان بیایند. یا شاید فکر می کنید میلیون ها نفر معترض طی این مدت قلبا تغییر عقیده داده اند؟!
سلام محمود خان،
خوش حالم از این که بالاخره این وب لاگ راه افتاد و امید که بتوانیم زود به زودتر نوشته هایتان رو بخوانیم. چکیده تحلیلی که در این نوشتار ارایه داده اید، به نظر من یکی از بهترین و گویاترین نوشتارهای مرتبط با وضعیت کنونی و سرانجام جنبش سبز است. مثل همیشه از خواندن نثر زیبا و دیدگاه قوی پشت آن لذت بردم.
باز هم ممنون
برادر؛ اگه چهارشنبه سوري خوشحالي كنيم كه فردا دولت ميگه :”ببينين! مردم ما هيچ مشكلي ندارند و چهارشنبه سوري به بهترين و شادمانه ترين نحو در سال هاي اخير برگزار شد.”
بايد براي اين امر يه مواردي پيشبيني بشه كه هويت ما مشخص بشه مثل “تهيه آتش سبز با تركيب اسيد بوريك و الكل صنعتي” در كل خوبه! با شادي موافقم
می شود یک جوری شادی کرد که دولت به هیچ عنوان نتواند به خودش بچسباند
يه سري از حرفا قبول ولي اين سازگارا و دارو دسته اش يه جورايي ننگ جنبش سبزن خيلي تو توهمن… من موندم چطوره كه نبوي به خودش اجازه ميده اين وسط تئوري پردازي كنه. بابا شما طنزت خوبه برو به همون برس…
ولي در خصوص اينكه از سران جنبش سبز بايد تحت هر شرايطي حمايت كنيم خوب تو حرف آسونه وقتي طرف با سلاح گرم ميآد مردم بي دفاع چيكار كنن. كروبي و موسوي خودشون مصونيت هاي لازم رو دارن نهايتش يه كتك مي خورن و گرنه اگه پسر كروبي پسر كروبي نبود كه مي بردنش جايي كه عرب ني انداخت…
در مورد اينكه به هيچ عنوان نبايد به رهبرانش تعرض بشه منم موافقم اما وقتي خود مردم بهشون بدتر تعرض ميشه كاري نمي تونن بكنن در مورد اونا چيكار بايد بكنن؟ خيلي عملي نيستها…! در مورد مثلا كروبي بنده به شما عرض مي كنم كه مردم نهايت سعيشون رو كردن. در واقع بيشتر خود مردم اطراف كروبي هدف تعرض قرار گرفتند… اما خب دست خالي كه نميشه… دست پر هم كه ما اهلش نيستيم و اشتباهه…
اما من فكر مي كنم از اين به بعد به هيچ عنوان نبايد هزينه ها از دستاوردها بيشتر باشه… راهكارهاي فعلي كار خودشون رو كردن. راهكارهاي جديد بايد پيدا بشه و البته موافقم بايد وايسيم ببينيم رهبران چي ميگن…
موافقم باهات شديد
ما پيروزييييييم
سلام آقای فرجامی
اصل پیشنهادتون خوبه، بسیاری از افراد جامعه با شادی و دست افشانی موافقن، ولی نکته ای که بایددر نظر گرفته بشه اینه که اکثریت افراد جامعه تفکرات مذهبی هم دارن( به خصوص در شهرستانها) و انواعی از شادی رو نمی پسندن، حاکمیت هم تا به حال از این موضوع خیلی استفاده کرده، مثل جریان کارناوالها و موارد مشابه اون، بنابراین اعلام یک جشن عمومی وکنترل و هدایت اون ار این نظر که به مسیری نره که بتونن ازش سوء استفاده کنن، کار آسونی نیست و باید برنامه ریزیهای کاملی در این رابطه لحاظ بشه.
خوب بود . بالاخره باید یک فکر و منطقی پشت این جنبش باشد. منظور همان تاکتیک و استراتژی و این حرف هاست نه ایدیو لوژی و چهان بینی و آن حرف ها .من نمی دانم چه چیز خوبست و چه چیز بد.
آنهایی که عقلشان می رسد بشینند و بسنجند و تحلیل کنند و بر اساس این تحلیل پیشنهاد و راه کار عملی ارایه دهند.
آخر عقل هم چیز خوبیست و از آنهاییست که ما داریم و آنها گمان نکنم . پس ازش استفاده کنیم.
(این رایا نشانی دیگر چیست ؟)
راستی این عکست را بالای وبلاگت گذاشته ای مرا یاد دهه پنجاه و زندان و خشونت و موج نو فیلم فارسی و … می اندازد. به قول ابطحی این هم همینطوری.
سلام
خسته نباشید
تا با مردم کف خیابون نتوانید رابطه برقرار کنید هیچ نخواهید توانست کرد
پس بروید با مردم همراه شوید و مشکلشان را بشناسید و بعد کلی فکر کنید تا ببینید به چه می توان رسید و بعد فعالیت کنید در فضای واقعی
و اگر نه فضای مجازی و انقلاب در آن برای شما و مبارکتان باد
بنده به نظرم مردم سبز نیستند چون خدا آنها را انسان آفرید نه شرک
پس خود را اصلاح کنید و الا میشویم جز آنهایی که میگویند کاش خاک بودیم
من از دوستام شنیدم قرار عید امسال،رنگ سبز رو رتگ سال کنیم و هر کس تو خریدایه عیدش یکی از پوشاکش رو سبز بخره!!!!!!!!!!!!!!!!!یادتون نره به بقیه ام بگید!!!!!
اگه موضع مشخص نشود که ته قضیه میخواد چه اتفاقی بیفته ریزش سبزها زیاد میشه نمونه خود من که به نظرم اگه روزی جنبش سبز پیروز بشه ایران یک چیزی بدتر از افغانستان میشه چون طرف مقابل فدایی و جان برکف زیاد داره وقتی تو اوج قدرت اصلاح طلبان اونارو کتک میزنن و ترور میکنن حالا که قدرت دارند اگه بخواند کنار گذاشته بشند هزینه وحشتناکی به ایران تحمیل میشه جوی خونیه که راه میفته
مقاله تون خیلی عالی و روحیه دهنده بود.ولی به نظرم راجع به پیشنهاد آخر باید خیلی با احتیاط برخورد بشه..همین دیروز احمدی مقدم راجع به چهارشنبه سوری هشدار داد.ضمن اینکه جماعت متعصبین مذهبی(که الزاما مذهبی هم نیستند) در این مورد به راحتی با تبلیغات دولتی ها همراه می شوند.مگر اینکه جشن ها و آتش بازی ها محدود به حیاط خانه ها و پشت بام ها شود.
مگه کا بدمون میاد بیایم تو خیابون و شادی کنیم؟؟؟ هنوز مزه روزای قبل انتخابات زیر زبونه مردنه ولی واقعا فکر میکنی اینا بزارن؟؟؟
تكليف بايد روشن بشه. يا شادي كردن خوبه يا بده. يا سبزها هم مثل دولتي ها اهل غم و اشك و آه و گريه اند يا اهل شادي و خنده. بجاي سرو صداي ترقه ميشه امسال صداي ترانه هاي شاد شنيد و بجاي دود آتش و نارنجك ميشه بزن و برقص راه انداخت