خواب هایی که محمود می بیند
ژوئن 15, 2008
بعضی وقتها دقیقا احساس قصه گویی که بعد از دوساعت فک زدن برای شرح دقیق قصه لیلی و مجنون، ازش پرسیده می شود لیلی زن بود یا مرد را می فهمم. دیروز فاجعه بارترین مورد پیش آمد. یکی از حضرات خردمندِ خوش تیپِ دبش خوان از من پرسید که سهراب واقعیه؟
انکار وجود تا این حد آقای فیلسوف؟! آن هم وجودی به این ملیحی!
بابا یه ماشااللهی، یه چشم بد به دوری! جدی میگم! این قدر تعریف نكن از سهراب خان. خدای نكرده چشمش میزنندها!! حالا بگو خرافاتی هستی! به هر حال چشمش هم نزنند برای بچه خوب نیست این قدر قربون صدقه اش بروند. از ما گفتن بود.
خدا حفظش كند از جمیع بلایا.
راست میگی حسن آقا… سپنج سپنج… هزار و یک دانه سپنج… بترکه چشم شور حسود و بخیل و بدخواه… به حق آل محمد ان شالله
barikallah!!
پسرت بلاس لپش بگیر از قول من