مادرزنم هم مرد. در تهران. در خانه ما…

پ.ن.:

با تشکر از همه‌ی دوستانی که با کامنت، تماس تلفنی، پیامک و سایر روش‌ها با من و همسرم همدردی کردند، برای دوستانی که در مورد مراسم ختم پرسیدند و متاسفانه نتوانستم به صورت تک به تک به آنها اطلاع بدهم، عرض کنم که این مراسم امروز سه شنبه (13 اسفند) ساعت 3 تا 4و نیم بعد از ظهر در مسجد شفا به نشانی خیابان ولی عصر، بین خ بهشتی و خ مطهری، پشت شرکت مخابرات برگزار می‌شود.

0 Points


29 thoughts on “آخرین خبر”

  1. رها گفت:

    دیدن مرگ یه نفر اون‌هم در خونه‌ی خود آدم، به‌تنهایی تلخ و غم‌انگیزه …
    تسلیت می‌گم.

  2. شراگيم گفت:

    ميدونم که چقدر حس مسئوليت نسبت بهشون داشتی…هربار ميگفتم بیا ببينيمت ميگفتی مادر خانمم مريض احواله و نميتونيم بيايم…به هر حال اميدوارم زودتر با غم از دست دادنش کنار بياييد…از طرف من به خانمت هم تسليت بگو

  3. رفيقان مي روند نوبت به نوبت
    از آن ترسم كه نوبت بر من آيو…
    سلام و تسليت

  4. محسن گفت:

    من فکر کنم فاصله ی زیادی با شما داشته باشم، از نظر مکانی. ولی شاید از نظر قلبی فاصله خیلی کمتر باشه. خدا رحمتشون کنه. خدا به شما صبر بده.
    الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون
    اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه
    و اولئک هم المفلحون

  5. آرش گفت:

    محمود جان از صمیم قلب به تو تسلیت می گویم .
    ازطرف دوست تو و هم محلی مادر زن مرحوم شما

  6. مجيد گفت:

    محمود جان
    تسليت عرض می کنم . شايد مرگ بدترين حق آدمی است که می ستاند

  7. محمد گفت:

    تسليت می‌گویم. اميدوارم احوال و خبر‌های خوبتان را در آينده نزديک بخوانم.

  8. ارکيده گفت:

    به خانوم تون خیلی زياد تسليت می گم،چون غم نبود مادر خيلي سخته

  9. خدا رحمتش كنه بنده خدا راحت شد. خدا روحش رو قرين رحمت كنه.

  10. حسن بامداد گفت:

    خداوند رحمتش كناد. خدایش بیامرزاد.

  11. یک روزی که زندگی بیشتر جریان داشت، می‌ترسیدم از مرگ و اینکه روزی بمیرم. حالا از بس مرگ جریان دارد، می‌ترسم از زندگی و اینکه روزی زنده باشم که همه مرده باشند، همه‌ی دوستانم و دلبرانم.
    تسلیت می‌گویم.

  12. مهدی و مينا گفت:

    سلام محمود جان
    اميدواریم خدا به شما و بخصوص خانمتون صبر بده،از طرف عضوی از بستگان ما را در غم خود شريک بدانيد. روحش شاد…
    اين دو سه روز نوبت عمر گذشت
    چون آب به جويبار و چون باد به دشت
    هرگز غم دو روز مرا ياد نگشت
    روزی که نيامده است و روزی که گذشت (خيام)

  13. ناهيد گفت:

    خدا رحمتشون کنه.عمر با عزت رو برای شما آرزومندم.

  14. تسلیت می گویم. سهراب را ببوس برادر.

  15. فم الحوت گفت:

    خدایش بیامرزد…
    راستی، شما را هم مجب.ریم با پروکسی رویت کنیم زین پس!
    اینجا، هوا گرم است !!!

  16. faranak گفت:

    تسليت… به خانمتان و شما و به سهراب

  17. سلام آقا محمود و پریسا خانم
    تسلیت من و سمانه را پذیرا باشید. لطفا مراسم آینده را هم اعلام فرمایید.
    باتشکر

  18. اميد مهدی‌نژاد گفت:

    سلام
    تسليت ميگم
    هيچ غمی غم آخر نيست و منم خودمو لوس نميکنم که بگم غم آخرتون باشه. فقط ميگم خدا صبرتون بده. به خودت و همسرت.
    مرگ مادر ساده نيست. با اين حال وقتی فکر ميکنيم مادر داره رو به بهشت پرواز ميکنه شايد تسلايی باشه
    باز هم تسليت.

  19. بی بی گل گفت:

    تسليت می گويم آقای فرجامی.در هر حال و در هر شرايطی از دست دادن يک عزيز سخت است…

  20. عبداللهی گفت:

    دير خبر دار شدم. تسليت . سرتان سلامت

  21. آتبین گفت:

    پس ترا هر لحظه مرگ و رجعتی است
    مصطفی فرمود دنیا ساعتی است
    تن چو مادر طفل جان را حامله
    مرگ درد زادن است و زلزله

  22. فرياد گفت:

    غم زمانه خورم يا فراق يا ر كشم به طاقتي كه ندارم كدام بار كشم

  23. آق خدمت شما و خانم تسلیت عرض می ‌کنم!

  24. علي معظمي گفت:

    سلام محمود جان،
    تسليت مي‌گويم. همدردي مرا به همسر گرامي‌ات هم برسان.
    ببخش كه دير خبر شدم

  25. زیتون گفت:

    آقای فرجامی عزيز
    تسليت ميگم. هم به شما و هم به همسر محترم که حتما براش خيلی سخته و هم سهراب جان. نمی‌دونم سهراب جطور می‌خواد باهاش کنار بياد:(

  26. احمد نوری گفت:

    هر چند خيلی دير متوجه شدم ولی لازم ميدونم تسليت عرض کنم.

  27. فريبا گفت:

    تسلیت عرض می کنم به شما و به همسرتون و به مامان بزرگ سهراب. حالا سهراب مجبوره به جای مامانی دیگه مامان بزرگ رو دوست داشته باشه و بهش تفو نگه.

پاسخ دادن به فم الحوت لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *