اینک ایستاده‌است در برابرت
آنکه می‌بخشید و فراموش می‌کرد
آنکه می‌بخشید و فراموش نمی‌کرد
و آنکه بخشیدن را به فراموشی می‌سپارد
                      من!

نگاهی کرد از سر تحقیر
آن بلندای چرخنده

اکنون ایستاده‌ام در برابرت
با شمشیری
  و سپری
     و خودی
همه چوبین
   ترک‌خورده
      زنگار گرفته
و دندان‌هایی
             همچون سرب بر هم فشرده
و شقیقه‌هایی که خون را به چشم‌خانه پرتاب می‌کند

هوه…هاه
هوه…هاه

همه توانت از باد است هیولا
راست می‌گفت اسپانیایی سرگردان
و حالابادی در سر من است
چون آن

هوه… هاه
هوه… هاه
جز این نگفت آسیاب مغرور
و جز لبخندی نزد
از سر تحقیر

مرد ایستاد
و آسیاب چرخید
 – اینک من و اینک تو
  و بادی که اندک اندک آفتاب ظهر تابستان توانش می‌ستاند
و بادی در سر من که توفانی‌ام می‌کند
دندان قروچه‌ی من
و قرچ قرچ چرخ‌های تو که از حرکت بازمی‌ماند
هیچ نبودی و نیستی ای آسیاب بزرگ
جز هیولایی بادتوان
که نمی‌باید فراموشت می‌کردیم

اینها را گفت
نگاهی از سر تحقیر به بالا افکند
                                         و رفت
مردی که جز سرب در دهانش
   و خون در شقیقه‌هایش
        و باد در سرش
نبود.

دیگر کسی فراموش نکرد و نبخشید
و هیولا
نچرخید!

—————
محمود فرجامی- 11 مرداد 88

0 Points


13 thoughts on “افسانه‌ی مردی که نبخشید و فراموش نکرد”

  1. مهتاب گفت:

    محمود فرجامیو دوست دارم به خاطر روحیه ش، مثل وقتی کلاغهای با ادای بلبل داغونمون میکنن، یه سری به دوستان میزنیم و یه همدردی بشنویم ، یکی مثل فرجامی از همیشه قرص تر و محکم تر وایساده و فقط یه چیزی به ذهن آدم میاره: روحیه!

  2. حسن گفت:

    محمود خان، بسیار عالی بود
    یکی از بهترین هایی که وصف حال این روزهاست ولی امید بخش. امید به آینده ای که اگرچه مرد جز سرب در دهانش و خون در شقیقه هایش و باد در سرش چیز دیگری نیست، اما، هیولا دیگر نمی چرخد. هیولایی که از ابتدا هم چرخش اش ناشی از باد بود ولاغیر
    باز هم ممنون از این شعر بسیار زیبا

  3. بابک گفت:

    فقط میتونم بگم هه هه هه هه هه! فرجامی عزیر . برنامه امروز عطریانفر و ابطحی رو داشتی؟

  4. بیتا گفت:

    زدی اون کانال؟ فکر نکن با پست جدید (شعر) می تونی گندکاری قبلی رو پاک کنی خوبی اینترنت اینه که همه چیز همه وقت در دسترسه!!!!!!!!مردم را احمق فرض نکن ……………..یک نگاهی به خودت بندازی بد نیست……………

  5. ؛و باد در سرش نبود؛
    اما در جای ديگرش چه؟
    خوب و متين

  6. صادق گفت:

    به امید روزی که هیولا نچرخد و ما هم حافظه تاریخی مان را از دست ندهیم

  7. علی طبیب قافله گفت:

    خطاب به دوستانی که در این روزهای سخت چونان ملا های قدیمی دنبال لغات می گردند و ادبیات و فرهنگ را کلا به فراموشی سپرد ه اند . به خود آیید عزیزان ! احمق ها به بهشت نمیروند!

  8. سارا گفت:

    یه موضوعی که هیچ کس توجه نکرد در دادگاه شنبه :
    آقای ابطحی در بین صحبتهاش گفت :
    ؛من دیروز همینجا در جمع شما دوستان درباره تقلب گفتم …؛
    باید پرسید یه روز قبل از دادگاه چرا ابطحی و بقیه تو دادگاه بودند جز تمرین آنچه که باید تو دادگاه بگویند .
    لطفا به این قسمت بپردازید…
    با تشکر

  9. شراگيم گفت:

    محمود اين يکی از بهترين شعرهايی بود که به عمرم خوانده ام…جا خوردم…همه اش دنبال اين بودم که انتهای شعر يک نام بزرگ و آشنا از شاعری نامی ببينم…
    خواستم بگویم که هيجانزده…خوشحال و مفتخرم که دوستی مثل تو دارم…

  10. مرتضی گفت:

    پیشنهاد میکنم نوشته رضا فانی یزدی را در ایران امروز با عنوان چهره ی درهم ریخته و پرغم ابطحی بخوانی.

  11. وحید28 گفت:

    سلام. ما شما را خواندیم. به وبلاگ تازه نو شده ی طنز حقیر هم سری بزنید. ضرر نخواهید کرد. اگر لینک کردید هم که چه بهتر. خوشحال می¬کنید جوانی را.

  12. هیچ کس و هیچ چیز به جز تاریخ نمی تواند عاقبت کار را پیش بینی کند!….عاقبت آنها که کودتا می کنند و سرانجام اعترافات کودتائی در وبلاگ من!

  13. آزادی گفت:

    چرا دکمه کپی کد توی آی طنز کار نمیکنه!

پاسخ دادن به اینجا کرمان است لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *