در ضیافت شام احمدی‌نژاد در نیویورک، زن جوانی با صدای لرزان به خبرنگار تلویزیون دولتی ایران می‌گوید: «شما نمی‌دونید چی دارید… اگه قدرشو داشتید… من خاک ایرانو ببینم خاکشو می‌بوسم…»

تا اینجای کار هیچ اشکالی ندارد. نه طرفداری از احمدی‌نژاد چیز غریبی‌ست نه از دست ندادن شام مفت وزارت امور خارجه ایران در آمریکا با مزایای جانبی، بی سابقه بوده . پرسش از این هم نیست که چرا اگر کسی تا این حد از اینکه مردم ایران “قدرشو نمی‌داشتن” حسرت زده و متاثر است خود در دورترین نقطه سیاسی-جغرافیایی  از ایران کنونی جا خوش کرده است.

ماجرا از آنجا بامزه می‌شود که بدانیم خانم قدردار، نویسنده کتابی‌ست به نام زندگی در جهنم، که البته منظور از جهنم هم نه آمریکای جنایت‌کار و شیطان بزرگ که همین نظام مقدس جمهوری اسلامی است. آنقدر هم اصرار بوده که  در سایت ویژه‌ی این کتاب عکسی از آیت‌الله خمینی چسبانده شده تا مبادا جهنم مورد نظر خانم امید با سایر جهنم‌ها اشتباه گرفته شود.

خانم امید البته به چسباندن عکس‌های شیرفهم‌کننده در بالای سایت‌هایی که مربوط به ایشان است علاقه دارد و مثلا عکسی با پرچم اسرائیل -که احتمالا مربوط به یکی از سخنرانی‌های ایشان در مقام اپوزوسیون رژیم ایران است- در بالای وب‌سایت شخصی ایشان به چشم می‌خورد. لابد برای مخاطب انگلیسی‌زبان تا بداند که با شیرزنی آزاده و روشنفکر طرف است که پنجه در پنجه رژیمی انداخته است که ایران را تبدیل به جهنم کرده است و فاکس‌نیوز همینجوری الکی یک نفر را برای نظر دادن در مورد ایران به میزگردها و مصاحبه‌های متعددش دعوت نمی‌کند.

ماجرا همچنان ادامه دارد. خانم امید پس از بالا گرفتن اعتراضات سبزها و توجه جهانی به این موضوع،  با شال سبز در فاکس نیوز ظاهر می‌شود و اظهار نظر می‌کند. او در ابتدای ویدئوی این گفتگو در سایت یوتیوب و چند جای دیگر مدیرسایت irananditsfuture.org معرفی می‌شود که وجود خارجی ندارد. وب سایت archive.net می‌گوید گویا هیچگاه هم وجود نداشته است. (سایت دیگری البته با آدرس iranfuture.org وجود دارد که گویی کپی-پیستی سرسری از وب‌سایت شخصی خود غزل امید است و در آنجا مدیر اجرایی معرفی شده است.)

پیشتر نوشته بودم که باید از پرونده سازی برای این قبیل افراد خودداری کرد اما هزینه این طور ژانگولرها را بالا برد (تعبیر رساتر برای ژانگولر، شاید خوردن همزمان از آخور و توبره باشد). به ما مربوط نیست که پروانه معصومی قبل از انقلاب چه می‌پوشیده و بر جلد مجلات چطور ظاهر می‌شده و حالا در دیدار با مقام عظما چه می‌پوشد. نه مشکلی با مینی‌ژوپ‌پوشی داریم (اصلا یکی از اهدافمان ملغی کردن حجاب اجباری برای زنان است) و نه به ما مربوط است که کسی به این نتیجه برسد که چادر سر کردن بهتر است و تغییر پوشش بدهد. اما اینکه کسی از طرف مردم برود جلوی ولی‌امر کذایی مسلمین جهان و از مردمی بگوید که آرزومندانه به او می‌گفته‌اند که خوشا به سعادتش که به دیدار آنجا می‌رود و در آن محیط مقدس نفس می‌کشد کاملا به ما مربوط است. پروانه معصومی که در مارکت هنری ایران کاملا اوت است اما از روزگاری که بر علیرضا افتخاری آمد باید حساب کار دست خیلی‌ها آمده باشد. روزگار سیاهی که نه با چوب و چماغ و فحش و کتک و بطری نوشابه، که صرفا با بی اعتنایی و تحریم و سرزنش به وجود آمده. حضرتش پس از چندبار اعلام گلایه و “می‌رم فرانسه”، جدیدا در یادداشتی، در لابلای دو شعر رمانتیک، یکی کلاسیک دیگری قهوه‌خانه‌ای، و شطحیاتی از قبیل “نور خدا با ما بود” (مشخص نفرموده است با هاله یا بی هاله؟)  اصل مطلب را نوشته است: “حتی آن شیر فروش محله، شیر که به ما نفروخت هیچ به قند و نباتی محل هم گفت که به افتخاری تلخش را بفروش؛ منظورش نبات تلخ بود…”

در مورد خانم غزل امید و جمع مستانی که اندک اندک می‌رسند هم داستان همین خواهد بود. اطلاعاتی که در بالا آمد هیچکدام جز از طریق جستجوهای ساده‌ای در وب به دست نیامده‌اند و همه‌ی آنها یا توسط خود خانم امید در وب گذاشته شده‌اند یا رسانه‌های رسمی‌ای که ایشان با آنها همکاری کرده‌اند. به چشم و گوش همان رسانه‌ها همین مطالب ما خواهد رسید. بی‌آبرویی و حقارت دولت کودتا هم که برای خرید مشروعیت، در لابلای اهل و عیال هیات همراه و کارمندان نمایندگی ایران در سازمان ملل و سفارت پاکستان، چنین افرادی را می‌گنجاند، اصولا نیازی به قلم‌فرسایی ندارد.

————-

پی‌افزود:

یادداشت پارسا صائبی و پرسش و پاسخش با غزل امید را از دست ندهید. “شما به محض اینكه با پول پابلیك پول نفت و مالیات مردم ایران تشریف میبرید چلوكباب سلطانی و ولایی در حضور دكتر احمدی نژاد نوش جان میفرمایید باید به پابلیك هم جواب بدهید.”

0 Points


10 thoughts on “خوش‌رقصی در جهنم، غزل امید در نیویورک”

  1. سانسورچی گفت:

    خیلی عجیبه!
    وبسایتش اصلاً با این خودشیرینی جور درنمیاد!
    به نظر میاد از اون آدم هاییه که هرجا بوی چلوکباب به مشامش برسه، به همونجا میره!! (البته اگه بشه بهش گفت آدم!)

    موشکافی این مسأله بسیار تحسین برانگیز بود؛ خسته نباشید

  2. shariar گفت:

    ننگ و نفرین بر رژیمی که قادره نهایت بدی و پلشتی ها را در وجود انسانها متبلور بکنه .نگاهی به لیست انسانهای منفور و جانی مرتبط با این رژیم این حقیقت وحشتناک را بر ملا میکنه که حتی بدترین حکومیهای معاصر و حتی غیر معاصر قادر نبوده اند چنین موجوداتی را در خود پرورش بدهند .منظورم این زن نیست که فرصت طلب بی مقداری بیش نیست .

  3. محمود جان، خیلی خوب و با‌مطالعه نوشتی. یك گوشه چشمی هم به نوشته بنده میداشتی بد نبود.

    1. farjami گفت:

      لینک دادم پارسا جان

  4. الناز گفت:

    جدا باعث تعجب و تاسفه..میومد من خودم بهش چلوکباب میدادم که انقد خودشو ضایع نمیکرد.جالب اینجاس که نفر قبلی که این کارو کرد الان پروندش بازه..همه دیدیم چی اومد به سر حسین درخشان دیگه

  5. m گفت:

    چرا با یک ایمیل ازش نمی پرسید که هدفش از این کار چی بوده؟

  6. ... گفت:

    شباهت با حسین درخشان
    با کمی تفاوت در اینکه حسین در به در به دنبال دوربین بود و این خانم ظاهرا از دیدن دوربین کمی نگران !
    ولی زیاد بهش سخت نگیرید فکر میکنم به اندازه کافی ادب شده
    http://tabnak.ir/fa/pages/?cid=123371

  7. Lili گفت:

    bandeh gashtam keh befahmam keh ishoon roo cheh asli khod ro be onvaaneh Scholar moarrefi kardeh hast. chon osoolan Scholar boodan dar khod meghdaareh ziadi kaareh academic va yek semateh moshakhasseh academic dar bar darad! baa arzeh poozesh az hozzareh baa adab, amma nazareh bandeh keh moddatist dar Gharb hastam in hast keh ishaan be joz be donbaaleh booyeh chelo kabab raftan, dochareh daastaan haayeh eshghi gaahi baa afraadeh Zionist-eh efraati va gaahi baa kaadreh Ahmdinejad mishavad! albateh ageh manzooram roshan hast.

  8. Lili گفت:

    dar zemn yadam raft begam janaab aali kheili ham ghalameh bahaali daram. Mazerat barayeh type be soorateh Pinglish.

  9. Lili گفت:

    Eslaah: janaabaali ghalameh bahaali daarid.

پاسخ دادن به سانسورچی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *