از اینکه نمی توانم این وبلاگ را هر روز یا به طور منظم به‌روز کنم عذر می‌خواهم. تقریبا روزی دوتا یادداشت طنزآمیز برای سایت‌ها و مطبوعات می‌نویسم و باید به آی‌طنز هم برسم. کارهای نوشتنی دیگر هم هست. علاوه بر این برای اینکه تبدیل به یک ماشین تحریر نادان یا وِروِره جادو نشوم هر روز باید چیزی بخوانم یا دست کم فیلمی ببینم و از این‌جور کارها. همه‌ی اینها کم است جدیدا به فکر ادامه‌ی تحصیل هم افتاده‌ام…

ضمنا توضیحی هم بدهم برای آن چند خواننده‌ای که در بخش کامنتها گلایه کرده بودند که چرا این وبلاگ اینقدر جدی و تلخ شده و دیگر رنگ و بوی طنز ندارد. راستش من دیگر توش و توان اینکه در چهار جا طنز بنویسم ندارم. قبلا بعضی از مطالب طنزآمیز شخصی یا سانسور شده‌ام را می‌گذاشتم اینجا. حالا بخش زیادی از آنها را در آی طنز منتشر می کنم. ضمن اینکه خودم هم تلخ‌تر شده‌ام. فقط چیزهایی که من این دو ماهه در مسیر رفتن از محل کار به خانه‌ام دیده ام را کسی ببیند تا سال‌ها تلخ و افسرده خواهد بود.

حرف حرف می آورد. چند وقت پیش سهراب آدرس خانه‌مان را حفظ کرده‌بود. تشویقش کردم. پرسید خب این به چه دردی می‌خورد؟ گفتم اگر یک وقت گم شد برود پیش آقای پلیس و این آدرس را به او بگوید. خیلی جدی پرسید: «آقای پلیس بعدش با باتوم می‌زند توی سرم؟»بچه بسکه از پنجره‌ی اتاقش ماجراهای حوالی میدان فاطمی را دیده گمان می‌کند تنها کار پلیس این است که با باتوم بزند توی سر مردم!

راستی یکی دیگر از چیزهایی که این روزها انرژی‌ام را می‌گیرد این است که مواظب خودم باشم تا حرف حرف نیاورد و گرنه یک دهان خواهم به پهنای فلک که اتفاقا رفقای کهریزکی هم بلدند با آن چه کار کنند!
 

0 Points


8 thoughts on “سرم شلوغه و حرف هم حرف میاره”

  1. رويا گفت:

    تو همين 4 خط توضيح يه دنيا حرف بود. يه دنياي بزرگ بزرگ بزرگ. از همين سر شلوغي و نكته گفتن ها ي گذرا هم بدجوري قبوله

  2. حمید گفت:

    من که نمی دونم الان تو کدوم سایت مینویسی ولی فرارو و آینده که خیلی وقته به روز نشده!! تهران امروزم که تا اینجا 8-9 ساعت هوایی راه داره تا برسه! پس من چطور از اون دوتا متنی که میگی مطلع بشم؟

  3. ادامه تحصیل! شما چه رشته‌ای خوندید؟ علوم اجتماعی نباشه که سمیه توحیدلو هم علوم اجتماعی خونده بود طفلی! راستی من وقتی می‌خواستم IELTS بدم خودم از خودم تست آزمایشی گرفتم. تست آزمایشی تو کتاب‌های موجود در بازار هست. اما به نظرم از خود امتحان ساده‌تر بودند. از این نظر نمی‌شه بهشون اطمینان کرد. اما آدم رو با حال وهوای امتحان آشنا می‌کنه. البته بجز بخش مصاحبه که

  4. ناهيد گفت:

    اتفاقاً دختر سه ساله من هم از ديدن پليس و شنيدن اسمش،فقط باتوم و كتك زدن را به خاطر مي آورد.ديروز براي اولين بار بعد از 18 تير با دخترم به ميدان وليعصر رفتيم،باورتان نمي شود وقتي به ميدان رسيدم و خواستيم عرض بلوار كشاورز را رد شويم گفت: مامان! پليس ها دارن مردم رو ميزنن.نريم اونطرف.

  5. هر جی گفت:

    تورو خدا واسه راهپیمایی اعتراض آمیز روز قدس به مردم اطلاع بدین واسه کشور و جنبش حیاتیه ! خصوصا که احتمالا با سفر ا.ن به نیویورک و اعتراض مردم اونحا می تونه 1 تاثیر قابل توجه داشته باشه!

  6. لر طنز گفت:

    اين مطلبتون که تو تهران امروز چاپ شد چقدر شبيه مطلب ما بود که آی طنز منتشر کرد به هر حال از شما به خاطر واکس زدن مطلب های مان تشکر می کنيم هرچند واکس خوبی هم نزده بودید
    طنز خودمون بدون واکس بهتر بود

  7. ashraf گفت:

    شراگيم تعطيلات رفته كهريزك؟!

  8. صالحی گفت:

    سلام سهراب کوچولو ! خوبی؟ تو که اين رفتار پليس رو ديدی و تو ذهنت حک شده سنگ پرانی و به آتش کشیدن موتور و اتوبوس و بانک ومسجد رو نديدی؟! سنگ پرانی به پليس رو هم نديدی؟! شيشه های شکسته بانکها و ايستگاههای اتوبوس رو چی؟! عزيزم يک چشم پزشک برو.

پاسخ دادن به ashraf لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *