دیروز رفته بودیم بهشت زهرا سر خاک پدرزنم. دیدم صداهای درهم و برهم عجیب و غریبی می آید. قاعدتا اینطور مواقع چند تا مرده ی همسایه، تداخل مراسم دارند و درنتیجه چندتا مداح انکرالاصوات آمپلی فایرهایشان را در فاصله چند متری (وگاهی حتی چند سانتی متری!)ِ هم قرار داده اند و البته هر کدام هم سعی دارند با عربده های بلندتر و اکوهای بیشتر تر تر تر… پوز هم را بزنند.

اما بیشتر که دقت کردم دیدم صداهای دیگری هم می آید. ئه… اینکه صدای نی و فلوت و قره نی و این چیزاست! جلوتر رفتم و دیدم عجب! کنار دست هر مداحی یک نوازنده هم هست که با پس زمینه جانگدازی سعی در خونین تر کردن دل صاحبان عزا و البته زدن پوز رقیب را دارد.

فلذا، با توجه به گرمی هر بازاری در بهشت زهرا، پیش بینی می کنم:

1- موسیقی هم مثل مداحی جزء لایتجزی مراسم کفن و دفن شود، بطوریکه صاحبان عزا در سالهای آتی، اگر شده وام هم بگیرند، نوازنده عزا را -مثل مداح- فراهم کنند.

2- همانطور که کلاس های مداحی الان پررونق ترین کلاسهای خوانندگی کشورند، به زودی کلاس های نوازندگی با گرایش مراسم عزا، رونق بگیرند.

3- خانه موسیقی از خیابان شریعتی، به یکی از غرفه های بهشت زهرا منتقل شود و سرانجام معضل اقتصادی موسیقی ایران به دست پرعطوفت گورکنانی که مزدشان از بهای خیلی چیزها افزون است، حل شود.

4- همانطور که مداحانی مثل هلالی تم های امروزی و بعضا لس آنجلسی را وارد مداحی کردند و مورد استقبال هم قرار گرفتند، چند سالی بعد از جا افتادن نوازندگی سنتی برای مراسم عزا، بعضی از عزیزان نوگرای این فن با استفاده از آلاتی مثل کیبورد، درامز و گیتار برقی روحی تازه به این نوع نوازندگی بدهند.

5- همانطور که در سالهای اخیر باب شده که مداحان نظریه های سیاسی بدهند، طبعا نوازندگان قبرستانی هم در اخلال اجرای برنامه هایشان نظریه های انقلابی زیباشناختی ارائه داده و نوچه های آنها کل جریان هنری مملکت را دردست بگیرند.

6- با توجه به المان های غیر قابل تغییر نوحه خوانی، قطعات موسیقایی خاصی ابداع شوند. مثلا "دو دو ر فا سل فا ر می" یعنی: "البته ما در حضور اساتید داریم امتحان پس می دیم" ! یا "می سل سل ر لا فا لا لا" یعنی "سیدا گوشاشونو بگیرن"!

7- گوشه ها و ردیف های جدیدی خلق شوند. مثل گوشه نک و نال، ردیف بابام خیلی خوب بود، پرده ی ننه م وای!

8- عباس معروفی، نویسنده سمفونی مردگان خودش را پدر معنوی این جریان معرفی کند و ای بسا با عزت و احترام به ایران برگشته، مریدان کنسرتی را در تالار بزرگ بهشت زهرا (مزارمونیک نالان) به افتخار ایشان برگزار کنند.

0 Points


10 thoughts on “سمفونی واقعی مردگان!”

  1. البته يه عده هم هستند كه ميان توي جاهايي كه مراسمه و ميگن من با اين مرحوم خيلي رفيق بودم و حالا ميخوام به خاطر شادي روحش قرآن بخونم يا مداحي كنم بعد كه كارشون تموم شد پول ميخوان….اون قره ني و اين چيزا هم از قديم توي مراسم مرده كشي لرا بوده كاري به عصر جديد نداره.

  2. سلام حاجی. خوبی خوشی؟سلامتی؟
    این ننه م وای رو خیلی حال کردم. جون داش پرویز یکی دو بار (هجا های سوم و شیشم رو کشیده بیا) بگو: ددم وای.. ننه م وای.. دده م وای.. ننه م وای.. دده م…..
    چه شوری می ده به مراسم!

  3. روح الله گفت:

    بسمه تعالی
    وبلاگ بسیج جهانی با مطلبی تحت عنوان روزنامه شرق و سفره حضرت عباس در سفارت انگلیس !!! به روز شد .منتظر قدوم سبزتان هستیم.

  4. مرده ها رو هم باید یه جوری شاد کرد دیگه.

  5. شاید هم پدر معنوی این جریان جواد یساری و عباس قادری شدند

  6. امروز، روز دیگر
    فرداهای تو روشن است
    هم بدانسان كه تو بنیاد می نهی
    و چون از گذشته ها به امروز سفر كنی
    هرگز نیاز بدان نیست كه تیرگی های ایام رفته را
    همراه خویش بری
    امروز پدیده ای شگفت است ، سر شار توان و امكان
    تا زندگی را بدان پایه بنا كنی
    كه آرزومندی
    امروز ، سرآغاز بخت است
    اولین گام به راههای نو
    و دستی به سوی همبستگی های نوین
    امروز ، نیك وقت آنست كه به یاد آری ؛
    تو خداوندگار آن نیروی شگرفی
    كه شادمانی را به زندگانیت
    ارمغان تواند داد
    و عشق را و رضایت را.
    اكنون روز آنست كه خویشتن را دریابی
    و عشق را به خود هدیه دهی و بردباری را
    كه سخت نیازمند آنی.
    و امروز هم آن است
    كه آهنگ رفتن كنی
    آهنگ فردای روشن خویش
    بر‌آنم كه تمام خورشیدها را
    چون شكوفه‌های نارنج
    بر طر‌ّّه‌ مویت بنشانم.
    اما تو
    به دورها چشم دوخته‌ای :
    از كهكشانی دیگر
    و سیاره‌ای دیگر
    شكوفه‌ای یخین را انتظار می‌كشی
    كه برای چیدنش
    می‌باید
    سفری طولانی بیاغازم
    و در راه بازگشت
    تشنه
    بمیرم …

  7. سلام آشيخ محمود!
    پس شما هم به گرستان گذر كردي صباحي …
    فقط يه كوچولو فضولي، مثل اينكه سرت خيلي شلوغه، چون موضوع را به راحتي ولش كردي! جاي شيرينكاري داشت هنوز…
    ضمنا! اگه بهت برنخوره، با “برخورد از نوع دوم” به روزم.
    يه چيز جالب ديگه! آي اس پي ما بلاگ رولينگ را فيلتر كرده! چه جوري پينگ پنگ بازي كنيم حالا؟!

  8. قديمي ها مي گفتند: طرف از فرط دقت حتي يه واو را هم جا نمي ندازه! حكايت “گورستان” و “گرستان” ماست!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *