آقای نبوی عزیز عهد کرده بودم که درباره چیزهایی که به من مربوط نیست، برای کسانی که ارتباطی ندارم چیزی ننویسم. به خصوص درباره مسائل بودار که به راحتی ممکن است آدم را به جاهای بی ربطی بکشاند. ولی چه می شود کرد؟ لازم است آدم گه گاهی عهد شکنی کند. شما در مطالبتان بارها و بارها به بهانه نقد "تحریمی ها"، به کسانی که در انتخابات شرکت نمی کنند تاخته اید. شما اینگونه استدلال می کنید که در هر انتخاباتی و با هر تعداد گزینه های تایید صلاحیت شده ای، بالاخره کسانی هستند که از رقبایشان بهترند، یا دست کم زیانشان کمتر است، در نتیجه ما باید در شرکت در انتخابات، بهترها را انتخاب کنیم یا دست کم مانع از انتخاب بدترها بشویم. حرفیست کاملا منطقی، اما الزاما درست نیست. در ادامه توضیح می دهم چرا. پیش از هر چیز من فکر می کنم شما با یکسان انگاشتن "تحریمی ها" با "کسانی که رای نمی دهند" دچار اشتباه عمیقی هستید. تحریمی ها کسانی هستند که در هر شرایطی (دست کم با وجود جمهوری اسلامی) رای نمی دهند و در بدون در نظر گرفتن نحوه رای گیری در هیچ انتخاباتی شرکت نمی کنند. من هرچند که بر اساس ارزش های انسانی برای رای و اندیشه تحریمی¬ها به اندازه بقیه حرمت قائلم اما نه تحریمی هستم و نه تحریمی ها را تایید می کنم. در بسیاری از مواقع هم با استدلال هایی نظیر همین استدلال شما با آنها مخالفت بحث و مخالفت کرده¬ام. مثلا در انتخابات ریاست جمهوری من فعالیت های زیادی کردم تا این دوستان را مجاب کنم که انتخاب شدن هاشمی یا به عبارت دقیقتر انتخاب نشدن احمدی نژاد به سمت رئیس جمهوری خیلی برای مملکت مفیدتر از گزینه مقابل است، اما این دوستان غالبا فرقی بین این ها نمی دیدند. بعضی هایشان حتی الان هم نمی بینند. در انتخابات شورای شهرها هم که نسبتا با نظارت ها و رد صلاحیت های محدود کننده¬ی کمتری برگزار می شود این دوستان باز همان عقیده را داشتند و احتمالا در انتخابات های بعدی هم شرکت نخواهند کرد. اینها تحریمی ها هستند. اما هر کسی که رای نمی دهد الزاما تحریمی نیست. صرفنظر از کسانی که به خاطر تنبلی و مسائلی از این دست در انتخابات شرکت نمی کنند (و مورد بحث ما نیستند)، آدم های بسیاری هستند که پیش از هر انتخاباتی، دقیقا شرایط آن را می سنجند و بعد تصمیم می گیرند که رای بدهند یا نه. این ها به خودشان و رایشان احترام می گذارند و اگر فکر کنند به هر دلیلی از آنها قرار است سواستفاده شود، پا پس می کشند. اینها بر خلاف تحریمی ها هستند، یعنی از پیش تصمیم نگرفته اند که در هیچ انتخبات شرکت نکنند؛ اما ممکن است تصمیم بگیرند در یک انتخابات شرکت نکنند، و در اینصورت در تصمیمشان از تحریمی ها هم ثابت قدم ترند. در مورد این گروه استدلال عقلانی شما جواب نمی دهد و به هیچ وجه نمی توان به صرف منطق آنها را محکوم کرد. منطق به راحتی ممکن است با شرافت و انسانیت در تضاد باشد و آنچه که اهمیت بیشتری دارد البته انسانیت و شرافت است. می گویید نه؟ مثالی می زنم: فرض کنیم شما گرسنه اید. فرض کنیم شما آنقدر گرسنه اید که دارید می¬میرید. استدلال عقلانی و حتی براهین شرعی حکم می کند که هر جوری شده غذایی بیابید تا از مرگ برهید؛ حتی اگر شده با گوشت مردار. در چنین شرایطی حتی ازمسائلی مثل بهداشت هم می توان صرفنظر کرد، چون اگر عدم رعایت بهداشت بیماری های احتمالی را در پی داشته باشد، اما ادامه گرسنگی مرگ قطعی شما را باعث خواهد شد. حالا من از شما می پرسم: آیا شما پیشاپیش و بر اساس براهین عقلی می¬توانید در مورد خودتان حکم به خوردن غذا "تحت هر شرایطی" کنید؟ اگر تنها غذای یافت شده، لقمه آدم پست فطرتی باشد که با تحقیر و توهین به سوی شما پرتاب کند تا مدیون خودش سازدتان و به خاطر آن عمری حرمت شما را لگدمال کند، باز هم حاضرید آن غذا را بخورید؟! پر حرفی نکنم آقای نبوی عزیز. برای ذکر این تذکر و گفتن این چند کلام منتظر ماندم تا انتخابات دور دوم هم تمام شود و خدای ناکرده حرف های من خللی در تلاش های قلمی تحسین برانگیز شما در تشویق شهروندان به شرکت در انتخابات ایجاد نکند. کاری به شکست اصلاح¬طلبان و احتمال تقلب در انتخابات و این چیزها کاری ندارم. فقط این را می خواهم بگویم که با همان طرز فکر، بعضی از دوستان من در بعضی از انتخابات ها شرکت نمی کنند و تمام استدلال های شما برای تشویق آنها به شرکت در انتخابات بر روی آنها بی اثر است. چون بعضی وقت¬ها انتخاب¬هایشان را آنقدر دیگران محدود می¬کنند که عملا بی انتخاب می شوند. چون همانقدر نسرین سلطان خواه نماینده آنها نمی تواند باشد که علیرضا محجوب. چون این¬ها کسانی هستند که با تمام عشقی که به زندگی و زنده ماندن دارند، اگر لوله هفت تیر را روی شقیقه شان بگذارند و مجبورشان کنند که از بین دو تا، یکی را انتخاب کنند، قاطعانه خواهند گفت: شلیک کن! .

0 Points

Previous Article

Next Article


10 thoughts on “شلیک کن آقای نبوی!”

  1. hassan گفت:

    حالا كه مثال آوردی بذار منم مثال بزنم: فكر كن (در بدترین حالت) دو غذایی كه دوست نداری را (یا بگو دو غذای متعفن را) جلوت می گذارند و می گویند یكیش را باید انتخاب كنی و الا ما خودمان یكیش را برات انتخاب كرده و به زور به خوردت می دهیم! آیا شما آن غذایی كه كمتر دوست نداری یا كمتر متعفن است را انتخاب نمی كنی؟ این مثال من بیشتر به قضیه انتخابات میخورد، به خاطر این كه در انتخابات نمی گویند اگر انتخاب نكنی شلیك می كنیم و میكشیمت، بلكه می گویند اگر انتخاب نكنی خودمان (یا آنانی كه به هر حال رای می دهند) انتخاب كرده و به خوردت خواهند داد. ممكن است احساس من به من بگوید كه به جهنم! بگزار هر چه خودشان می خواهند انتخاب كنند، و در حلقومم بریزند، ولی عقلم می گوید بگزار خودم آن چیزی را انتخاب كنم كه كمتر موجب استفراغم شود.
    به هر حال خبر تازه آنكه كوچك زاده نفر سوم در دور دوم شد. حال باید تا چهار سال استفراغ كنیم. كسی هم به مغزمان شلیك نكرد، ولی گند ترین غذای مممكن را در حلقوممان ریختند!

  2. hassan گفت:

    دلیل دیگری كه باید در انتخابات شركت كرد، حتی انتخاباتی به بدی انتخابات فعلی مجلس، قدرت تاثیر گزاری بر جو عمومی انتخابات (در حال و آینده) است(این دلیلی است كه معمولا به آن توجه نمیشود). بگذارید با مثالی مقصودم را روشن كنم: فرض كنید كه فقط كسانی در انتخابات رای می دهند كه دوست داشته باشند با زیمبابوه بجنگند! یا دوست داشته باشند یه جاهایی ذوب شوند! ممكن است خیلی از كاندیداها واقعا جنگ یا صلح با زیمبابوه و یا ذوب شدن و نشدن برایشان مهم نباشد، ولی برای انتخاب شدن همه ساز جینگ با زیمبابوه یا ذوب شدن در جاهایی را كوك خواهند كرد! یادتان می آید كه بعد از دو خرداد و تا قبل از قهر ملی با صندوق در انتخابات شوراها چگونه شعارهای انتخاباتی تغییر كردند؟ حتی در انتخابات خبرگان! و چگونه ناگهان شعارها از ذوب و مذاب شدن به چیزهایی مانند آزادی و آبادانی جهت پیدا كردند؟
    ممكن است بگویید: “خوب كه چه؟! شعار انتخاباتی شعار است و بلافاصله بعد از انتخابات فراموش می شود.” كه سخن درستی است، ولی قبول دارید كه همین شعارها چه مقدار می تواند جو غالب جامعه را در دراز مدت تغییر دهد.

  3. hassan گفت:

    سوم: وقتی كه چپ و راست، در اتوبوس و دانشگاه و خیابان و حتی در خانه توسط تلویزیون به آدم و شعور آدم توهین میشود، فقط ۵ دقیقه پای صندوق رای توهینی است كه نمی توانیم تحمل كنیم؟ یا نكند شما هم گول این تبلیغات را خورده اید (تبلیغاتی كه چه تحریم كنندگان و چه مسولان جمهوری اسلامی به آن دامن می زنند) كه رفتن پای صندوق رای تایید این توهین است؟ خوب عزیزی من! آنها (چه تحریم كنندگان و چه مسولان جمهوری اسلامی) میگویند دقیقا برای این كه من و تو پای صندوق رای نرویم!! آیا به همین ترتیب تماشای تلویزیون ایران توهین به خود و تایید این توهین نیست؟! چند نفر را دیده ای كه به خاطر این توهین شبانه روزی كلا قید تلویزیون را زده باشند؟
    بهتر نیست كه هر دو سال یك بار برای ۵ دقیقه غرور خود را فرو خورده و آن چه عقلمان می گوید بكن را بكنیم؟

  4. hassan گفت:

    چهارم: مشكلی كه ما ایرانیان در عمق ضمیر خویش داریم یك نوع ایده آلیسم سیاسیت. از بچگی یادمان دادند كه سیاستمدار نمونه یعنی حضرت علی (علیه السلام). به كمتر راضی نیستیم! بلد نیستیم به سیاست به عنوان یك بازی نگاه كنیم. یادم می آید انتخابات ریاست جمهوری آمریكا بین بوش و كری را! در آمریكا بودم و یادم می آید در دانشكده مان همه استادها و بسیاری از دانشجویان طرفدار كری بودند و بیزار از بوش. یك دوست ایرانی هم داشتم و او هم همین طور. فردای انتخابات كه بوش پیروز شد، در دانشكده كسی عین خیالش نبود، الا این دوست ایرانی كه داشت خودش را می خورد! تا چند وقت افسرده بود.
    جدا باید یك كم بازی سیاسی و انتخاباتی را به چشم یك بازی نیز نگاه كرد! این طوری تصمیم گیری عاقلانه تر و شركت كردن یا نكردن در انتخابات این قدر احساسی نمی شود. خیلی فرق میكند كه بخواهی بین دو بازیگر یكی را انتخاب كنی، و یا بین دو نفر آن كه عدالت علی را دارد انتخاب كنی!

  5. علی نبودی نژاد گفت:

    گفتم اول جواب محمود فرجامی نژاد رو بدم ، دیدم بهتره جواب حسن نبوی نژاد رو بدم ، با خودم گفتم به صحبت های ابراهیم خاتم الانبیا اشاره کنم که امروز پس از اعلان رسمی شکست مفتضحانه اصلاح طلبان عزیز در سایت روز انلاین افاضات فرمودند: “هر روز خودم را اسگل می کردم و مطلب درپیتی مربوط به انتخابات می نوشتم، مریض می شدم. نه اینکه خدای ناکرده فکر کنید از اینکه برای انتخابات وقت گذاشتم ناراحتم، اصلا چنین نیست. از اینکه دیگرانی که باید این کار را می کردند، وظیفه شان را رها کردند و گذاشتند هرچه می خواهد بشود، ناراحتم” بعد هم وظیفه دیگرشان خیلی جالب تر است جایی که نوشتند”ولی واقعیت این بود که نمی خواستم حتی اگر دو هزار نفر هم بخاطر نوشته های من رای می دهند، آنها در انتخابات حاضر نشوند” واقعا (به قول ابراهیم که تازگی پیامبر انتهایی ما شده است ) جان مادرتان ادم یه کم عاقل مورد نظر حسن آقا ، بین اطلاح طلبان موجود عزیز و اصولگرایان موجود تر میاد به اصلاح طلبان رای میده . تو رو به روح عزیزت یه کم فکر کن!

  6. سلام، با اجازه در بلاگ نیوز منتشر کردم.

  7. افرا گفت:

    آقای فرجامی شما وبلاگ خیلی خوبی دارید حتی اگر کامنت های زیادی نداشته باشد…فرض کنید اکثر خواننده هایتان مثل من از نوشته هایتان استفاده می کنند و می روند بی اینکه نظر مکتوبی بدهند…وبلاگهای عامه پسندی که کامنتهای زیادی دارند،می تواند در اثر دید و بازدید باشد…”وب قشنگی داری.بازم بیا پیشم”… فکر کنم ترجیح بدهید کسی نظری ندهد تا اینکه کامنتهایتان پر باشد از همچین نظراتی…

  8. hassan گفت:

    جناب آقای علی نودی نژاد! حرف من حرف اصلاح طلب و اصول گرا نیست! جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و مبانی آن را نیز از پایه و اساس به طور كل قبول ندارم! ولی در سیاست به realism محتقدم! بنابر این در انتخابات ریاست جمهوری قبلی رایم به قالیباف بود! در انتخابات سال ۱۳۷۴، به خاتمی رای دادم، ولی اگر امروز بود به ناطق رای می دادم (به خاطر سیاست های منسجم تر اقتصادی او و احتمالا یك سیاست خارجی خوب با وزیر امور خارجه ای چون جواد لاریجانی)، اگر چه هنوز از لحاظ شخصیتی خاتمی را بسیار بهتر از هر كس دیگر می دانم.

  9. hassan گفت:

    جناب آقای علی نودی نژاد! حرف من حرف اصلاح طلب و اصول گرا نیست! جمهوری اسلامی، ولایت فقیه و مبانی آن را نیز از پایه و اساس به طور كل قبول ندارم! ولی در سیاست به realism محتقدم! بنابر این در انتخابات ریاست جمهوری قبلی رایم به قالیباف بود! در انتخابات سال ۱۳۷۴، به خاتمی رای دادم، ولی اگر امروز بود به ناطق رای می دادم (به خاطر سیاست های منسجم تر اقتصادی او و احتمالا یك سیاست خارجی خوب با وزیر امور خارجه ای چون جواد لاریجانی)، اگر چه هنوز از لحاظ شخصیتی خاتمی را بسیار بهتر از هر كس دیگر می دانم.

  10. علی بی نژاد گفت:

    نه ! نشد حسن! اومدی نسازی! اول داری میگی باید بریم رای بدیم بعد میگی هیچی رو فبول نداری! ببین اگه رئالیسم رو قبول داری در سیاست ، یه جنبه اش اینه که اگه دیدی یک حکومت داره از سیاست سوئ استفاده میکنه و میخواد بهرحال یک غذای گند یا گند تر توی حلقومت بریزه حداقل کاری میکنی اینه که نیای سر سفره بشینی برو روزه بگیر بابا جان! برای سلامتیت خوبه! اینا سیاست نمیکنن اینا بازی میکنن و هر بازی همونطور که میدونی خطرناکه حسن! خطرناکه حسن !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *