انتشار خبر طنزآمیز "فوت سید محمد خاتمی" در آی طنز، واکنش‌های زیادی را موجب شد که من لازم می دانم درباره آن و کارهایی نظیر آن توضیح بدهم.

 

قبل از هر چیز بگویم که من با "خبرهای سرکاری" مشکل دارم. بنا به تعریف من، خبر سرکاری خبری‌ دروغین است که کاملا با مولفه‌های جدی ساخته می‌شود و در آن کدهای لازم برای فهماندنِ دروغی و احتمالا طنزآمیز بودن آن ارائه نمی‌شود. مثلا این دو خبر را مقایسه کنید:

 

  • 1- سید ابراهیم نبوی، طنز نویس مشهور ایرانی درگذشت. صبح امروز، سید ابراهیم نبوی در سن 49 سالگی در بروکسل فوت کرد. پزشکان علت فوت وی را سکته قلبی اعلام کردند. وی در روزنامه های اصلاح طلب قلم می‌زد.

 

  • 2- سید ابراهیم نبوی، طنز نویس مشهور ایرانی درگذشت. نبوی که با یک تانک چیفتن از بلژیک و از راه تبت عازم ایران بود، در این مسیر از دنیا رفت. وی سابقا طنزنویس بود و بعدا چریک شد. پزشکان علت مرگ وی احتراق ناشی از حرص و جوش زیاد ارزیابی کردند.

 

خبر اولی کاملا قابل باور است و هرکسی ممکن با خواندن آن، باورش کند و به دیگران هم منتقلش کند. ساختن چنین خبر دروغی غیر اخلاقی است و نشانه غرض و مرض داشتن سازنده آن. اما خبر دومی کاملا مشخص است که طنزآمیز است. البته ممکن است طنز بی‌مزه‌ای باشد اما کسی که آن را ساخته، قصد شوخی و احتمالا در پسِ آن نقد کارهای آقای نبوی را داشته. هر آدم عاقلی با هوش متوسط هم احتمالا از مولفه‌هایی نظیر "سفر با چیفتن"، "انتخاب مسیر تبت برای سفر از بلژیک به ایران"، "چریک شدن نبوی" و "احتراق به خاطر حرص و جوش" متوجه می شود که این خبر طنز است. ساختن چنین خبری –به شرط آنکه موهن نباشد و وارد حریم خصوصی افراد نشود- غیر اخلاقی نیست و حتی شاید به طنزی لطیف برای نقد افراد هم نزدیک شود.

 باور چنین خبرهایی می‌تواند حکایت از جامعه خبری بیمار داشته باشد. جامعه خبری بیماری که در آن خبرهای عجیب و سخیف منتشر، باور و حتی منبع اثر می‌شوند. نمونه نمی‌آورم از سایت‌های خبری فارسی که دشمن تراشی نکرده باشم. شمع نمی‌آورم که آفتاب بلند است.

 

یکی از دلایل راه اندازی آی طنز نیوز، انتقاد به همین جریان است. هر خبری قابل باور نیست و وقتی که با وجود ده ها مولفه غیر قابل باور، یک خبر باور می‌شود، این یعنی مخاطب ما هم به سرسری خوانی عادت کرده است. این خبر را که عباس حسین‌نژاد برای آی طنز نیوز ساخت، بخوانید: (تاکید ها از من است)

 

حضور يانگوم در ايران قطعي شد

اين گزارش حاكي است كه كلهر اين خبر را در بازديدش به همراه احمدي‌نژاد از ايرنا به طور ضمني و بدون اينكه كسي متوجه بشود به خبرنگار هنري و يا احتمالاً عكاس ايرنا اعلام كرده‌است.

 

خبرنگار يا عكاس ايرنا نيز در مراسم تقدير از خبرنگاران فرهنگي هنري در حوزه هنري، اين خبر را به خبرنگار ادبي يا فناوري اطلاعات ايسنا گفته‌است.

 

معاونت سينمايي وزير ارشاد حضور كارگردان اين سريال را در جشن ملي مهرگان تكذيب نكرد..

 

لي‌يونگ آي، بازيگر نقش اول سريال جواهري در قصر در مصاحبه با روزنامه كره‌تودي، ضمن تكذيب اين خبر از احتمال حضورش در دبي يا امارات خبر داد و اعلام كرد: با احترامي كه به فرهنگ چندهزارساله‌ي ايران مي‌گذارم ولي به دليل پاره‌اي مشكلات خانوادگي از پيشگاه ملت ايران عذر مي‌خواهم و قول مي‌دهم دفعه‌ي بعدي جبران كنم.

 

پيش از اين به دليل استقبال ايرانيان از سريال جواهري در قصر، ضرغامي رييس صدا و سيما اعلام كرده‌بود: رايزني هاي لازم براي ساخت سري دوم سريال جواهري در قصر با عنوان جواهري در اندروني و با حال و هواي اسلامي-ايراني انجام گرفته است.

همچنين نيکي کريمي با اشاره به حضور گسترده يانگوم در تمامي عرصه هاي علمي و هنري و مطبوعاتي كشور شمّ هنري مردم را سطحي و ضعيف ارزيابي كرده و گفته بود: مردم ايران لياقت ندارند!

 

اگر چه رييس جديد كميسيون فرهنگي مجلس در گفت و گو با ايرنا از فراهم شدن بسترهاي لازم براي حضور لي‌يونگ آي در ايران خبر داده‌بود ولي يانگوم تنها در گفت‌وگويي كوتاه با رجال‌نيوز ضمن اشاره به سخنان وزير كشور گفت: علاقه‌مندم اطلاعات خود را درباره موضوع اسلامي ازدواج موقت افزايش دهم.

 

پي‌گيري خبرنگار گروه فرهنگ وهنر به دليل نزديك بودن هفته دولت و شلوغي اوضاع، از دفتر مشاور رئيس‌جمهور نيز به جايي نرسيد.

 

هرکدام از عبارتهایی که بولد کرده ام میتواند اعتبار یک خبر را زیر سوال ببرد اما این خبر در طول دو هفته در چند مجله نقل شد و خیلی ها هم بر اساس آن خبر و گزارش های جدی نوشتند. بروید به آدرس مطلب و نظرات زیر آن را هم بخوانید. من از شما می‌پرسم، در جامعه‌ای که خبری –با این هم مولفه‌های مضحک و خنده‌دار- باور می‌شود و روی آن موضع گرفته می‌شود؛ اشکال از من طنزنویس است یا خبرنگارها و خبربسازها یا مخاطبان و خواننده‌های سرسری خوان؟

 

البته این جزو خبرهای "فان" آی طنز نیوز بود و در خبرهای دیگری نظیر "ثبت نام گیاهواره ایرانی اطلاعات، در کتاب گینس، نامه جوانفکر به همسر سابق سارکوزی: از حمایت هسته ای شما سپاسگزاریم، جزئیات مراسم سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه تهران، ساعات کاری ارائه اینترنت ضابطه مند می شود" انتقادهای سیاسی و اجتماعی جدی تری را در قالب یک خبر طنز منتشر کردیم. اما اگر فقط همین بخش از قضیه (یعنی زودباوری مخاطبان و سطحی برخورد کردن آن ها با منابع خبری) را در نظر بگیریم؛ کمترین فایده آی طنز و خبرهایی از این دستش این است که تلو

یحا هشدار می‌دهد: دوستانِ عزیز! صدا و سیما و سایر رسانه‌های دولتی برای همچین مردمی خبر می آورند و برنامه می سازند و آن چیزهایی که من و شما را حرص می‌دهد و به خنده می‌سازد، برای چنین مخاطبانی کاملا قابل باور است.

 

 

واما مطلب دومی که می‌خواهم بگویم درباره واکنش‌های شدید به خبر فوت خاتمی بود که در بالاترین انعکاس یافت. پس از آنکه لینک این خبر –با وجود داشتن برچسب طنز- به دلیل منفی زیاد از بالاترین حذف شد، فریاد واخاتمیا بلند شد که اینها می‌خواهند با این طنزهای کثیفشان خاتمی را بکشند (بروید به این آدرس و نظرات را بخوانید.)  

جدا برای من جای تعجب است که بعضی از طرفداران دوآتیشه جریان اصلاح طلبی اینقدر کم تحملند. البته من با این کم تحملی خیلی وقت است که آشنایم. من چند سال است که طنز سیاسی می‌نویسم و همیشه کامنتها و بازخورد تک تک مطالبم را با حوصله دنبال می‌کنم. من تا به حال ده‌ها طنز در مورد شخصیت‌هایی چون هاشمی، ابراهیم یزدی، کروبی، احمدی‌نژاد، محسن رضایی، موسوی، قالیباف، حداد عادل، جنتی و خیلی های دیگر نوشته‌ام و انصافا کم تحمل تر از اصلاح طلب‌ها تا به حال ندیده‌ام.

 

آنها هر طنزی در مورد سران اصلاحات را توطئه و رذالتی از طرف گروه‌های مقابل و نویسنده های مزدور می‌بینند که قصدش فقط به لجن کشیدن اصلاحات و چهره های محترمی چون خاتمی‌ است. تکه کلام آنها همیشه این است "این طنز نبود، مسخرگی و توهین بود" اما بجای نشان دادن مصادیق توهین، از محترم بودن و مظلوم بودن خاتمی و اصلاحات سخن می‌گویند. انگار طنز ذاتا برای بی حرمتی ساخته می‌شود! این را من بر اساس تجربه چند ساله و خواندن هزاران نظر می‌گویم.

جالبتر از همه اینجاست که خصیصه هایی چون "کم تحملی" و "داشتن توهم توطئه" یکی از نقدهای دائمی آنها به طرف مقابلشان است، اما وقتی درباره خودشان طنز مودبانه‌ای نوشته می‌شود شدیدا به نقاد حمله می‌کنند.

 

تکه کلام خنده داری که همیشه من از آنها می‌شنوم این است که "ما تحمل نقد و طنز را داریم ولی این بی ادبانه و نامردی بود" و نمونه‌هایی که آنها به عنوان نامردی و بی ادبی ذکر می‌کنند چیزهایی بسیار معمولی است که اگر آنها هم نباشد هیچ موقعیت خنده داری بوجود نمی‌آید.

 

از نظر این دوستان، اسم گذاشتن روی راستی ها و اصولگرایان، نوشتن از روابط جنسی آنها، هجو شمایل و لباس پوشیدنشان و مسایلی از این دست اشکالی ندارد و طرف باید ظرفیت و تحمل لازم را داشته باشد اما وقتی نوبت به خودشان می‌رسد وا می‌رسد!

 

تا حرف می‌شود می‌گویند "این درست، ولی با آدم محترم و متینی مثل خاتمی…"، "خاتمی کجا احمدی‌نژاد کجا…"، "همه این حرف‌ها درست ولی…"… .

 

یک بار هم فکر نمی‌کنند که اگر قضاوت شخصی ملاک خوبی و بدی طنز باشد، ده برابر آن مقداری که شما احمدی‌نژاد و الهام و فاطمه رجبی و زری بافان را عوام فریب و بی سواد و دروغگو و شارلاتان می‌دانید، طرفدارهای اینها هم خاتمی و کروبی و مهاجرانی و ابطحی را فاسد و خائن و ترسو و بی عرضه می‌دانند!

 

من البته هیچکدام از این دو عقیده را ندارم و صدالبته که خاتمی را به احمدی‌نژاد ترجیح می‌دهم ولی وقتی می‌بینم طرفداران خاتمی، گویندگان "زنده باد مخالف من"، سینه چاکان آزادی بیان و منادیان گفتگوی تمدن‌ها، یک دهم کسانی که طرفدار احمدی‌نژاد و راستی هایی که هیچکدام از این فضایل را ندارند، تحمل و ظرفیت نقد و طنز را ندارند، متعجب و نگران می‌شوم.

 

آقای مطهری در جایی نوشته بود که منظور قرآن و اسلام از دعوت مسلمانان به فراگیری "علم" علوم غیر دینی و اسلامی (نظیر ریاضیات و نجوم و هندسه و شیمی) است و دلیلش این بود که اگر دینی مردم را دعوت به فراگیری علوم آن دین بکند که هنر نکرده! بله دوستان، اگر قرار باشد که نقد و طنز به نظر شما کاملا درست و منصفانه بیاید تا تحملش کنید که هنری نکرده‌اید!

 

البته تاکید و تکرار می‌کنم که من با هر نوع نقد و نظر توهین آمیز و افترا و از بین بردن حرمت انسان ها مخالفم و تحت هیچ عنوانی آن ها را قبول نمی‌کنم. توهین، مسخره کردن صفات ذاتی آدم‌ها (مثل کوتاهی قد و بزرگی بینی)، دخالت در حریم خصوصی افراد، نژاد پرستی (مثل همین کار سخیفی که در سریال چارخونه در حال انجام است) و تمام کارهایی که حقوق و کرامت انسانی آدم ها را نقض می‌کند، به نام طنز از نظر من پذیرفته نیست و از این جهت هیچ فرقی میان خاتمی و ابتکار تا احمدی نژاد و رجبی نباید باشد. اما اگر گروهی بخواهند با مقدس سازی و اتهام توهین به طنز، در مقابل آن بایستند، این مشکل خود آنهاست. طنز نویس هیچوقت قرار نیست برود در خانه آدم ها، گروه‌ها، احزاب و طرفداران آنها و بپرسد "عذر می خوام که مزاحم شدم! از نظر شما این طنز من خوب و لطیف و مودبانه و قابل قبوله؟"

 

در مورد نوشته های خودم و به خصوص همین شوخی کوچک که هم مولفه‌های شوخی بودن مشخص بود و هم حاوی نکته غیر اخلاقی و توهین آمیزی نبود؛ واقعا نمی‌توان بفهمم که در طنزهایی که من تا به حال در مورد اصلاح طلبان نوشته‌ام، چه چیزی باعث رنجش و واکنش تند برخی دوستان اصلاح طلب ما می‌شود. آن هم در چن
ین وضعیتی که ده برابر اصلاح طلبان و خاتمی در مورد اصولگرایان و احمدی‌نژاد نقد و طنز منتشر کرده ام.

جز این است که برخی دوستان فقط به سخندانی موافق آزادی بیان و تحمل عقیده مخالف و پلورالیسم و نقد پذیری و این حرفها هستند اما به پای عمل که می‌رسد آن کار دیگر می‌کنند؟

 

این یادداشت طولانی شد. در این باره باز هم حرفهایی دارم…

0 Points


7 thoughts on “نه هر خبری قابل باور است و نه هر طنزی کثیف؛ شاید بعضی ذهن ها زیادی ساده و تمیز است!”

  1. حضرت میخ گفت:

    چه می‌شود کرد شیخنا، مرگ حق است برای همسایه! اما تو هم حیا کن دیگر:
    http://www.zabghar.com/boogh/2007/11/post_99.php

  2. هاشم گفت:

    من تنها کسی بودم که به مطلب “طنز کثیف با کشتن سید محمد خاتمی” در بالاترین بخاطر توهین آمیز بودن نسبت به نویسنده طنز مذکور منفی دادم . البته تعداد کمی به آن مطلب منفی داده بودند و اکثریت آن طنز را کثیف دانسته بودند . من معتقدم اینگونه طنزها باعث می شود ذهنیت تقدس گرای ما نسبت به افراد عادی( نه معصومین) تغییر کند. حتی خاتمی هم خود مایل بود در باره اش طنز نوشته شود آن هم در زمانی که رییس جمهور بود . یکی از کاریکاتوریست ها کاریکاتور خاتمی را به وی هدیه کرد!حالا چطور بعضی از طرفداران ایشان مطلبی با عنوان طنز در یک سایت طنز را برنمی تابند. اگر قرار باشد دایره طنازی این قدر محدود باشد احمدی نژاد خیلی بهتر از 122333 در بالاترین است.

  3. بیدار گفت:

    نه عزیزم اصلاح طلبان این چیزی که تو می گی نیستن اگه میخوای آستانه تحمل اصولگرایان را ببینی و با اصلاح طلب ها مقایسه کنی فقط همون مطلب فوت رو عینا مربوط به احمدی نژاد درج کن تا ببینی که بعد از دو روز نه خبر از جنابعالی است و نه خبر از این سایت

  4. حنيف گفت:

    با احترام، به نظرم اين خبر آي طنز كاملاًٌ توهين آميز است. در مثالي كه از فوت نبوي زده‌ايد، اشاره‌اي به ديدگاه و يا واقعه‌اي خاص ندارد. اما در اين به اصطلاح طنز، منش و سبك رفتاري يك بزرگ مرد به سخره گرفته شده است و همه را ياد عبارت “ممد خالي‌بند” يا “ممد بي‌عرضه” كه از جمله اسامي خاتمي بود مي‌اندازد

  5. محمود فرجامی گفت:

    آقای حنیف؛ به نکته بسیار درستی اشاره کرده اید. هدف من از آن طنز هم در حقیقت اشاره به همین صفات آقای خاتمی بود والا مریض نبودم که ملت را سر کار بگذارم. منتها فرق این کار ما با گفتن “مم خالی بند” مثل همان فرق بشین و بتمرگ است. البته اگر به نظر شما هیچ ایرادی نباید از اهمال ها و کم کاری های آقای خاتمی کرد که هیچ ولی اگر همچین حقی را برای بقیه قائلید بفرمایید که کلمه توهین آمیز این طنز کجا بود؟
    ضمنا خانم مریم؛ علاقه شما به آقای خاتمی نباید مانعی برای من باشد که درباره ایشان طنز (البته بدون توهین) بنویسم، همانطور که علاقه آنطرفی ها به احمدی نژاد نباید همچین مانعی برای من ایجاد کند. در غیر اینصورت مقدس سازی کرده اید.

  6. بهزاد گفت:

    نفهمیدم مشکلش کجاست؟

  7. ندا گفت:

    وقتی چیزی به نام نقد چه به شکل جدی، چه به شکل طنزآلود در جامعه ما باب نیست، بهتر از این هم نمی شه بازخورد گرفت!!!!!!

پاسخ دادن به هاشم لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *