رادیو زمانه، شاید فقط روزی چند ساعت در شبانه روز، برنامه داشته باشد، شاید رسانه نیرومندی نباشد و شاید مخاطب زیادی هم نداشته باشد، اما بزرگترین و احتمالا خطرناک ترین رقیب کل صدا وسیمای جمهوری اسلامی و تمام رسانه های فارسی زبان خارج کشور است. این را کسی به شما می گوید که نه با امپراطوری عظیم صدا و سیمای ایران بیگانه است و نه با قدرت اثرگذاری برخی رسانه های فارسی زبان خارج از کشور، و نه مجذوب و شیفته رادیو زمانه است.


من فکر می کنم این رادیوی کوچک، با کارکنان معدودش، ساختاری را پایه گذاشته است و در حال به وجود آوردن توقعاتی است که در آینده ای نه چندان دور تمام رادیوها و تلویزیون های ایرانی را تحت فشار خواهد گذاشت. از این منظر، مهم نیست که زمانه چه سرنوشتی پیدا کند و یا از کجا تغذیه و حمایت می شود. مشغول شدن به این قبیل کنجکاوی ها، کار کسانی است که “کیفیت” و “چگونگیِ” کار برایشان اهمیتی ندارد و یا بعضا به حداقل سطح فکری-فرهنگی نرسیده اند که چنین دغدغه هایی داشته باشند.
سیستم زمانه
رادیو زمانه در همین عمر کوتاهش در جذب نخبگان، چه در مقام مخاطب و چه به عنوان همکار، بسیار موفق عمل کرده است. کمتر رویداد فرهنگی مهمی در سطح جهان و خاصه ایران هست که از چشم برنامه سازان زمانه دور مانده باشد و بسیاری از نویسندگان و شاعران و هنرمندانِ معتبر ایران تا کنون به نحوی از انحا (اجرای برنامه، گفتگو، موضوع گزارش، وبلاگ خوانی…) در این رادیو حضور داشته اند. این هم یکی از بهترین ویژگی های رادیو زمانه است، اما آن ویژگی اصلی که منظور من است، نیست. پیش از این هم شبکه های رادیویی و تلویزیونی فارسی زبانی بوده اند که نخبگان فراوانی را جذب کرده و مخاطبان خاص و عام بسیاری پیدا کرده اند.
ویژگی منحصر بفرد زمانه، “سیستم” متفاوتی است که روی آن بنا شده است. این سیستم همان فرقی را با سایر رسانه های دیداری و شنیداریِ پیش از این دارد، که پدیده ای به نام “وبلاگ” با تمام رسانه های نوشتاریِ پیش از خود دارد.
وبلاگ انقلاب واقعی رسانه است، نه از جهت اشتراک خصوصیات پدیده های “اینترنتی” و سایبر بودن آن، بلکه بخاطر ویژگی های درونی منحصر بفردی که دارد و “فردیت” اساس همه آنهاست.
سرعت، سهولت دسترسی، ماندگاری، گستره جهانی و مولفه هایی از این دست نیستند که “وبلاگ” را در برابر همه رسانه های نوشتاری تاریخ مطبوعات قرار می دهد. اینها را سایتهای اینترنتی هم دارند، اما در نهایت فرق زیادی با سایر رسانه های “رسمی” ندارند. وبلاگ “فرد” را در برابر جمع قرار می دهد و قیدها را از قلم ها باز می کند. وبلاگ جنس دیگری دارد.
نمی خواهم ویژگی های پدیده وبلاگ را بشمارم. می خواهم بگویم کاری که زمانه می کند (یا می خواهد بکند) همان فرقی را با بقیه رسانه ها دارد که وبلاگ. زمانه دارد سنتهای ارتباط سازنده-مصرف کننده یک رسانه شنیداری را دستکاری می کند و این کم کاری نسیت.
ملزومات مهم
این مساله ملزومات و منضماتی دارد که به اندازه اصل مساله مهم هستند. برای اینکه حرفم را واضح تر بیان کنم بیایید تصویر کنیم همین فردا شبکه هایی که پتانسیل جذب نخبگان را دارند تصمیم بگیرند که امکان پخشِ برنامه های خانگی و جذب افراد خارج از سازمان خود را فراهم آورند. مثلا در رادیو فرهنگِ صدای ج.ا.ا. یا صدای آمریکا قرار شود که بخشی از برنامه ها توسط دیگران و با فکرهای تازه و نو تامین شود.
اولین لازمه این کار این است که آیین نامه های سلیقه ای و خط دهی های سیاسی و فکری – که بنا به رسم در لحظه لحظه برنامه ها باید موج بزنند- تعطیل یا کمرنگ شوند و خط قرمزها تا جایی که ممکن است به عقب رانده شوند. در وهله بعد باید مدیران ارشد رسانه با جریان های روز آشنا و به قول معروف آپ تو دیت باشند تا بتوانند به جای کلیشه سازها به سراغ نوآورها بروند. به موازات اینها باید مدیران فنی و آشنا با تازه ترین فن آوری های آی تی به کمک بیایند تا امکان تبادل دائمی با برنامه سازهای خارج از سازمان وجود داشته باشد و در مواقع لزوم آموزش هم به آنها داده شود. بر فراز این فعالیتها، باید مدیران رسانه از چنان وجهه فرهنگی مناسبی برخوردار باشند تا علاوه بر شناسایی مستقیم شخصیتهای فرهنگی، بتوانند آنها را جذب کنند (چه در قالب همکار و چه برای گفتگوها و سایر همکاری های جانبی)… هر کدام از این الزامات هم الزامات دیگری را به دنبال دارند، که تا ریز ترین جزئیات کشیده می شوند که در نتیجه پیاده سازی آنها در سازمان هایی که از بنیانشان از اول غلط بنا شده، غیر ممکن خواهد بود.
مثلا در همین صدا (رادیو) ی جمهوری اسلامی ایران که برخی از وبلاگنویسانِ مثل من هم سابقه همکاری با آن دارند، نه فقط فراهم آمدن چنین ملزوماتی در سطح مدیران غیر ممکن است، بلکه حتی رفتار دربان ها هم مانع مهمی در اجرای چنین اصلاحاتی محسوب می شود!
برای هر ورود کوچک به کم اهمیت ترین (از نظر امنیتی) بخش های اداری این سازمان باید مدت زیادی را صرف هماهنگی های قبلی، آفیش، صف، بازدید بدنی، ارائه کارت شناسایی، اخذ برگه ورود و بعضا برخوردهای نامناسب حقیرترین پرسنل این سازمان را تاب آورد، برخورد دستوری مدیران کوچک و بزرگ را تحمل کرد، با بی نظمی ها و وقت تلف شدن های بی دلیل ساخت، تن به سانسورهای عجیب داد، با دستمزد کم سر کرد و ده ها مورد از این دست را تحمل کرد تا برنامه ای را با هزار مکافات بر روی آنتن فرستاد. خب مگر چند نفر آدم حسابی حاضر به تحمل چنین وضعیتی خواهند بود؟
رادیو زمانه اگر توانسته بسیاری از نویسندگان و هنرمندان و روشنفکران و سیاستمداران درجه یک را جذب خود کند، قطعا بسیاری از این رسوم غلط را تعطیل یا تصحیح کرده است و چالش و “مبارزه طلبی نهانی” اش با رسانه های دیگر (به خصوص دولتی ها) در همین جاست. نمی شود در اتاق دربسته با سه منشی پرده دار نشست و سازمان رسانه را تبدیل به پادگان کرد و با هنرمندان و روشنفکران چاله میدانی برخورد کرد و سر پول گدابازی درآورد و بی سوادی را با شامورتی بازی مدیریتی پوشاند و بعد رسانه نخبه گرای نوآوری را هم اداره کرد.
از این حرفها اصلا منظورم دفاع و تمجید از مدیر زمانه و مذمت مدیران رسانه های مشابه نیست. ای بسا مدیرانی در همین رسانه های دولتی ایران وجود داشته باشند که از جامی فاضل تر و خوش سلیقه تر و به روز تر باشند، اما حتی با این فرض هم باید قبول کرد که پس نتوانسته اند ساختار غلط مجموعه شان را تصحیح کنند.
سه ایراد-پیشنهاد
هنر زمانه را زیاد گفتم چند جمله ای هم از عیب هایش بگویم. هر چند که شمار آن چیزهایی که شخصا در زمانه نمی پسندم بیش از اینهاست، اما این سه ایرادی که در زیر آوردم کمتر شخصی و سلیقه ای و بیشتر ساختاری اند و گمان می کنم با اصلاح در این سه زمینه، رادیو زمانه یک تکان اساسی مثبت خواهد داشت.
أ‌. زمانه با شعار “صدای وبلاگستان” آمد. به عبارت دیگر زمانه پیش از هرچیز “رسانه محلی” وبلاگستان است. اما انگار مثل بسیاری از نشریات محلی که پس از اخذ مجوز “سراسری” اهمیت زیادی به “محل” خود نمی دهند، و مجذوب یادگیری راه رفتن کبک می شوند؛ رادیو زمانه پس از اقبال عمومی و به راه افتادن بعضی از دعواهای سیاسی، دچارخودفراگیربینی افراطی شده است و آنچنان که باید و شاید به شعار خود پایبند نیست. البته هنوز بسیاری از نویسندگان و برنامه سازان زمانه از بلاگرها هستند و از وبلاگستان به عنوان منبع برخی برنامه ها و خبرها در رادیو زمانه و سایت آن استفاده می شود، اما این کافی نیست. وبلاگ و وبلاگستان باید بیش از هر چیز “موضوع” و سوژه زمانه باشد، نه منبع تغذیه. از این رو مهم نیست که برخی برنامه های آن برای نا آشنایان به وبلاگستان غریب و گنگ باشد یا زیادی جزئی نگرانه به نظر آید، چرا که این رسانه، رسانه محلی وبلاگستان است و باید به وبلاگ و وبلاگستان تخصصی تر و با جزئیات و حواشی بیشتری از سطح فعلی بپردازد. (همانطور که یک روزنامه محلی اولین وظیفه آن انعکاس اخبار بومی و همراه با جزئیات است.) دستندرکاران رادیو زمانه بیش از حد به فکر فراگیری هستند و انگار همیشه نگران آن هستند که غریبه ها از روابط و تعاریف وبلاگستان ما سر در نیاورند. این نگرانی و آن دغدغه بی مورد است. وبلاگستان محله ما نیست، محل ماست.
ب‌. اشتباه مرسوم در رادیو زمانه این است که گویا گمان می رود هر کس که خوب می نویسد یا زیاد می داند، پس خوب هم اجرا می کند! البته این رویکرد که ابتدای به ساکن فرض شود که نویسنده خودش متن خودش را بهتر می خواند تا دیگران، رویکرد خوبی است؛ اما الزاما درست نیست. به خصوص این مطلب در برنامه هایی که حالت نمایشنامه به خود می گیرند کاملا صادق است. خواندن با پرفورم فرق زیادی دارد و متاسفانه اینطور که پیداست زمانه ای ها اهمیت زیادی به اجرا نمی دهند. برخی کارهای آقای نبوی نمونه بارز چنین سوتفاهم هایی هستند. گذشته از این، کلا زادیو زمانه به ضبط و پخش نمایشنامه های رادیویی بهای چندانی نمی دهد که این اشکال باید رفع شود.
ت‌. رادیو زمانه درها را به اندازه کافی برای مشارکت دیگران بازنکرده است. تکثر کنونی رادیو زمانه مانند یک نظام دموکراتیک با احزاب محدود و سلسله مراتب دقیق است که هرچند به طور ماهوی با نظام استبدادی فرق دارد و قطعا از آن بهتر است، اما می تواند از اینی که هست بسیار بازتر و راحتتر عمل کند. سیستم ساختن برنامه برای این رادیو، نیازمند طی کردن نظامی بوروکراتیک و هماهنگی های قبلی نسبتا پیچیده ایست و باید برنامه های پیشنهادی در قالب معین و منظمی ارائه شوند. جا برای تک برنامه ها نیست و همین امر، گروه کثیری از کسانی که مایل به همکاری با این رادیو هستند اما نمی توانند (یا نمی خواهند) در قالب یک سلسله برنامه، تولید کنند را از همکاری با زمانه و استفاده از امکانات آن محروم می کند و متقابلا زمانه را از توانایی های آنها. خوشبختانه این نقص در بخش نوشتاری، یعنی سایت رادیو زمانه کمتر دیده می شود، اما در رادیو همچنان باقیست. آیا زمانه مایل نیست از تک برنامه های علمی، هنری، طنزآمیز، ادبی، فلسفی ، سیاسی و نمایش های رادیویی ده ها برنامه ساز حرفه ای و آماتور استفاده کند؟

0 Points


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *